گفتم آه از دل دیوانه ی حافظ بی تو ..



پ.ن : حدیثی می خواندم از پیامبر اکرم صوات الله علیه  که :

هیچ کس نیست که به بهشت رود و 
(در عین حال) دوست داشته باشد
به دنیا برگردد و از آنچه بر روى زمین است برخوردار شود ،
مگر شهید ، که بر اثر مشاهده کرامت (شهادت) ،
آرزو مى کند به دنیا برگردد و ده بار دیگر در راه خدا کشته شود

نظرات 8 + ارسال نظر
MR چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 ق.ظ http://meead.blogsky.com

چون صبا با لب خندان و دل بی طاقت ...

محمد چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک ...

MB پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ق.ظ

فمن اعتدی علیکم فعتدوا علیه بمثل ماعتدی علیکم..

آقای احمدی روشن..
شما ثابت کردید که با دل صاف و قلب پاک
و نیت خالصانه برای خدا..
حتی از همان پله های کثیف دانشکده ی نفت شریف هم
می توان به جوار معبود رفت..
و من همیشه به حرمت آن نمازخانه ی کوچک معتقد بودم
که حالا شاید خرابش کرده باشند و یا بوفه شده باشد
و یا موزه ..

ما این راه را ادامه خواهیم داد
با قدرت هم ادامه خواهیم داد ..

ابن سینا پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ق.ظ

بسم الله
در آن بحرید کاین عالم کف اوست
زمانی بیش دارید آشنایی..
بلا جویان دشت کربلایی
کربلایی..
اللهم ارزقنا

MB پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ق.ظ

http://www.nasimonline.ir/Images/News/Larg_Pic/21-10-1390/IMAGE634619164480648777.jpg


http://www.nasimonline.ir/Images/News/Larg_Pic/21-10-1390/IMAGE634619164490944843.jpg

رضا پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ http://farzandeazadi.blogfa.com

کجا نشان قدم ناتمام خواهد شد.
وبند کفش
به انگشتهای نرم فراغت گشوده خواهد شد
و بی خیال نشستن
وگوش دادن به
شستن یک بشقاب
زیر شیر مجاور
--------------

فرا ق-غ پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ

شهید احمدی روشن
از دیشب به این فکر می کنم
چه دعایی کردید .. چه طور خواستید ..
که از امشب جایگاهتان به دعاها و خواسته هایمان پیوست ...

میلاد شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ http://www.zamaneh.blogfa.com

برای شهید مصطفی احمدی روشن و چشم روشنی خانواده اش:



امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است
یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است

گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است

باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است

کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است

مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است

http://erfanpoor.blogfa.com/post-27.aspx

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد