روزهای بهانه و تشویش روزگار ترانه و اندوه روزهای بلند وبیفرجام از فغان نگفته ها، انبوه روزگار سکوت و تنهایی پی همانس خویشتن گشتن سالخوردن به کوچههای غریب ... من از این خستهام که میبینم تیرگی هست و شبچراغی نیست پشت دیوارهای تو در تو هیچ سبزینهای ز باغی نیست
JaSa
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:24 ب.ظ
این روزها وبلاگ ها را خیلی سرسری می خوانم ولی به وبلاگ تو که میرسم چه بخوانم و چه نخوانم به یک نکته جالب میرسم و آن این است که به هر حال وبلاگ آپدیت شده و نتیجه میگیرم که هنوز زنده ای! به قول دکتر شریعتی "که زنده بمانید اگر می توانید و بمیرید اگر نمی توانید "
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
وبلاگت حرف نداره واقعا آخرشی اگه کلبه ما را قابل
دونستی به ما هم سر بزن
روزهای بهانه و تشویش
روزگار ترانه و اندوه
روزهای بلند وبیفرجام
از فغان نگفته ها، انبوه
روزگار سکوت و تنهایی
پی همانس خویشتن گشتن
سالخوردن به کوچههای غریب
...
من از این خستهام که میبینم
تیرگی هست و شبچراغی نیست
پشت دیوارهای تو در تو
هیچ سبزینهای ز باغی نیست
این روزها وبلاگ ها را خیلی سرسری می خوانم ولی به وبلاگ تو که میرسم چه بخوانم و چه نخوانم به یک نکته جالب میرسم و آن این است که به هر حال وبلاگ آپدیت شده و نتیجه میگیرم که هنوز زنده ای! به قول دکتر شریعتی "که زنده بمانید اگر می توانید و بمیرید اگر نمی توانید "