و چه نزدیک است خاطرات روزهایی که
غروب خسته ی من به بغض های سکوت
همین درخت گاهی سبز دانشکده پیوند می خورد..

نظرات 3 + ارسال نظر
کریم دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:01 ب.ظ http://kybest.blogsky.com

وبلاگت حرف نداره واقعا آخرشی اگه کلبه ما را قابل
دونستی به ما هم سر بزن

صادق دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:49 ب.ظ http://restart.blogsky.com

روزهای بهانه و تشویش
روزگار ترانه و اندوه
روزهای بلند وبی‌فرجام
از فغان نگفته ها، انبوه
روزگار سکوت و تنهایی
پی هم‌انس خویشتن گشتن
سالخوردن به کوچه‌های غریب
...
من از این خسته‌ام که می‌بینم
تیرگی هست و شب‌چراغی نیست
پشت دیوارهای تو در تو
هیچ سبزینه‌ای ز باغی نیست

JaSa دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:24 ب.ظ

این روزها وبلاگ ها را خیلی سرسری می خوانم ولی به وبلاگ تو که میرسم چه بخوانم و چه نخوانم به یک نکته جالب میرسم و آن این است که به هر حال وبلاگ آپدیت شده و نتیجه میگیرم که هنوز زنده ای! به قول دکتر شریعتی "که زنده بمانید اگر می توانید و بمیرید اگر نمی توانید "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد