پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
 چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
 که همچون گریه می گیرد گلویم

                              ...نمی دانم چه می خواهم بگویم

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:19 ب.ظ http://ZooghaL

دلخوش می کنیم به اینکه زمان همه چیز را حل میکند دلمان خوب خوش می شود خوب.

و اما من... سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:44 ب.ظ http://pooshal.blogsky.com

سلام . نمیدونم چرا با خوندن مطلبت نا خود آگاه این شعر در ذهنم تداعی شد.

سکوت چیست؟ سکوت چیست ای یگانه ترین یار؟ سکوت چیست جز رازهای ناگفته......

MB سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 06:09 ب.ظ

به من!
دانشیار؟

صادق سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ب.ظ http://restart.blogsky.com

از راه دوری میام، انگار که خیلی خسته‌م
تنها توی خیابون کنج دیوار نشستم
مثل یه ماهی تو حوض، توی مدار بسته‌م
...

من چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:02 ق.ظ

باز هم بگردید...مدتی در نفت نبودند...

nerd چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:05 ب.ظ http://nerd.blogfa.com

امروز چهارشنبه خدمت رسیدیم دانشگاه شریف متاسفانه دیدار حاصل نشد.

MB چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:08 ب.ظ

دیشب به همراه بچه ها رفتیم جمکران/امروز صبح آمدیم..
توفیق دیدار نداشتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد