مثل آن مترسکی

که آشیانه ی پرنده می شود

خنده اش گرفته مرگ!





نظرات 2 + ارسال نظر
خرچنگ زاده یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:22 ب.ظ http://kharchangzade.blogfa.com

این تکه شعر مرا یاد این شعر واره می اندازد! گوش کن :
با هیچ عروسکی یک چهارراه بیشتر همره نشدیم.

با هیچ دلقکی دو استکان بیشتر می نزدیم.

با هیچ قاصدکی سه تپه بیشتر آرزو نبردیم.

با هیچ آدمکی چهار فصل بیشتر عشق نورزیدیم.

با هیچ بادبادکی پنج پشت بام بیشتر نوزیدیم.

با هیچ مترسکی شش کلاغ بیشتر نترسیدیم.

با هیچ فندکی هفت ته سیگار بیشتر نکشیدیم.

با هیچ کودکی هشت کوچه بیشتر ندویدیم.

با هیچ اندکی نه بستر بیشتر نخوابیدیم.

با هیچ تکی بیشتر از ده نشدیم.

yegane دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:20 ب.ظ

این پرواز دیوانه وار پرندها وقت غروب همیشه من رو از خود بیخود میکنه...با هزار سوال بیجاب...دست کم بدون هیچ جواب عاقلانه ای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد