۱... نازک آرای تن ساقه گلی ..۲.. حواسم به مهتاب نبوددیشب ماه رو به قبله بود و نماز من از هر وقتی شکسته تر بود..۳.. مهتاب دیدنش کافی نیستباید با سلانه ی علیزاده بشنوی اش .صدایش را وقتی دیگر جایی برای ذخیره ی درد ها نداری..باید می فهمیدم که خاطراتم را که دزد بردباید روزی روزهایم را هم باد می برد و شب هایم را ت و ...از زندگی خسته اماما هنوز همانم که بودمبا این تفاوت که دیگر رازی ندارم که دلگرمی چشمان جسورم باشد ودلخوش کنم به نگاه های کنجکاو اطرافم..۴... کم سو شده اندچشمانمفکر هایمنوشته هایم...
چرا روزه ی سکوتت سه خطه؟
بابا عجب صفحه خالی پر معنایی ! :دی
۱... نازک آرای تن ساقه گلی ..
۲.. حواسم به مهتاب نبود
دیشب ماه رو به قبله بود
و نماز من
از هر وقتی شکسته تر بود..
۳.. مهتاب دیدنش کافی نیست
باید با سلانه ی علیزاده بشنوی اش .
صدایش را
وقتی دیگر جایی برای ذخیره ی درد ها نداری..
باید می فهمیدم که خاطراتم را که دزد برد
باید روزی روزهایم را هم باد می برد و
شب هایم را ت و ...
از زندگی خسته ام
اما هنوز همانم که بودم
با این تفاوت که دیگر رازی ندارم
که دلگرمی چشمان جسورم باشد و
دلخوش کنم به نگاه های کنجکاو اطرافم..
۴... کم سو شده اند
چشمانم
فکر هایم
نوشته هایم...
چرا روزه ی سکوتت سه خطه؟
بابا عجب صفحه خالی پر معنایی ! :دی