ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم.. که با داغ زاده ایم..

تکه تکه .. اما تاریخی
جای پای بی صدایش را بوسیده بودم
و سجده ام
بی اختیار
می چرخید به سمت قبله ی لبخندهای بی نشانش..
شبی مادرم برخاست
و آسمان به سجده فرو افتاد..
و بهشت
برای نخستین بار
دوزخ تنهایی ام را بلعید!
- از شرابه روسری مادرم-سید حسن حسینی