گر خاک رهت شوم مزن بر من بانگ
حیف است که آواز تو بر خاک افتد ..
پ.ن : وقتی امام رئوف مان را مسموم کردند
روی بال فرشتگان آمدی
و زمین را به چشم بر هم زدنی
سپری کردی که کنار پدر
نوحه ی آخرین را بخوانی..
پدر وقتی آخرین حج را می گذاشت
و به سمت غربت می رفت
دلت گرفته بود
و تو میدانستی
که دیگر چهره ی نورانی پدر
چشمت را نوازش نمی دهد ..
..
در آن لحظات آخر
امام جواد (روحی له الفداء) به همراه پدر
تنها بودند..
و برای دل هم روضه خواندند..
اما نه برای غربت خویش..
راوی می گوید که صدای گریه و اشک
فضا را پر کرده بود..
و سخن از
مصیبت مادر بود
و مزاری بی نشان
و روسری به غارت رفته ی روز عاشورا..
غریب است و غمش مفهوم دارد
نشان از مادری مظلوم دارد ...
http://dl1.madahan.com/1390/file66/Shabe-arbaeen90.MohebanAliAsghar.8.mp3