الهی اعوذ بک من غضبک و حلول سخطک ..
پ.ن : در کشور ما هر چه سرزمین مقدس تر باشد
مین هایش پاک نشده تر است..
راز دل های ما هم همین است
باید مراقب مین هایش بود..
پ.ن : صبر بزرگ حضرت ابراهیم (علیه السلام) نه فقط
قربانی کردن پسرش بود.. بلکه این بود
که خداوند به او وعده داده بود که از نسل این پسر
پیامبر خاتم متولد می شود ..
آدم باید همیشه به خدا حسن ظن داشته باشد
حتی وقتی به دست خودش وعده ی الهی را
قربانی می کند ..
اذ قال له ربه اسلم..قال اسلمت لرب العالمین
..
پ.ن : بارها برایم ثابت شده است که در زندگی خوبی و بدی
مطلق نیست. ..یعنی شاید خوب هایی باشد
که آدم با دست خودش بدش کند
و یا بدهایی باشد که با لطف الهی خوب شود
..
ان ربی لسمیع الدعاء..
پ.ن :خداوند در سوره ی سبا ..وقتی ماجرای آن سیل ویرانگر
را بیان میدارد..مومنین را به دو دسته تقسیم می کند..
یک دسته از مومنین بودند که گمراه نشدند..
و شکر نعمت الهی را به جای آوردند و از خداوند
درخواست احمقانه نکردند..
ولی دسته ی دیگر از «مومنین» کسانی بودند که در دلشان
نسبت به آخرت هنوز «شک» بود..
خداوند می فرماید که این ماجرا برای تمایز بین دسته ای
از «مومنین» بود که به روز جزا شک داشتند و دسته ای
که دل هایشان قوی و به یقین آراسته بود..
داشتم فکر میکردم..
اگر چنین امتحانی برای من پیش بیاید
هیچ نمی دانم که به خطا نروم ..
الا ما رحم ربی ..
هنوز یادم نرفته است
که در بحران انتخابات ،اگر دست لطف الهی نبود
من هم مثل خیلی از دوستان سابقم
به خطا می رفتم ..
الحمدلله الذی هدانا لهذا
و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
گر چه می گفت که زارت بکشم می دیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود ..
پ.ن : دارم فکر می کنم آدمی مثل من که مدام
انگار از خداوند طلبکار است! کی و کجا
حتی یک قدم در راه خدا برداشته..
یا هزینه ای داده باشد محض رضای خدا..
یا از آرزویی چشم پوشیده باشد
به خاطر محبت خدا ..
به خدا قسم آدم با دوستانش اینطور باشد
تنها می ماند ..
حالا ببین...که با خدا اینطور بوده ام..
تنهایم نگذاشته که هیچ ..
بر محبتش افزوده ..
و یزید الله الذین اهتدوا هدی .
پ.ن : خدایا ..
من در برابر جهلم .. و نادانی بی انتهایم
و فکر هایی که در دلم هست
که تو از آنها متنفری ..
و وابستگی هایی که تو خوشت نمی آید
..
و غفلت هایی که روز و شبم را در نوردیده
هیچ عذری ندارم ..
جز اینکه به اسمت امیدوارم ..
یا من یسمی بالغفور الرحیم ..
پ.ن :
بنی اسرائیل قدر نعمت خدا را نداستند
برایشان از آسمان غذا می آمد ولی
عاشق سیر و عدس و پیاز شدند
..
دستور آمد که :
اهبطوا مصر فان لکم ما سالتم..
به این شهر بروید و با همین
عدس و پیازها خوش باشید!
که نعمت غذای آسمانی از شما گرفته شد
..
و ضربت علیهم الذلة و المسکنه
..
مهر بدبختی بر پیشانی شان زدند..
مهر نکبت ..
و باءو بغضب من الله ..
..
یک نعمتی که خدا به بندگان خاص خودش میدهد
این است که قدر نعمت خدا را میدانند
..
همین است راز دلخوشی اولیای خدا
با کمترین بهره ی این دنیا ..
اللهم ارزقنی شکر نعمتک علیّ
و زدنی فی احسانک و کرمک الیّ
..
.
.
پ.ن :فقط خدا راز این نقطه های رها شده در تاریخ را می داند
و هر کس که خدا بخواهد ..
نقطه هایی که در امتداد هم
اتفاق افتادند
و می افتند
..
ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا
و ثبت اقدامنا
و انصرنا علی القوم الکافرین..
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است ..
پ.ن : به مجید می گفتم که :یک دل دیگر ارادتمند ماست ..
و نمی دانم که چقدر راست می گفتم ..
و چقدر باید آرزوهایم را باور کنم.
ولی خوب می دانم
تنها دست تو است
که خواب های قدیمی را
تعبیر می کند ..
پ.ن : یاد مرگ دل را جلا می دهد
انگار که زنگ از فلزی بزدایی که
هوای اطراف خرابش کرده است ..
یاد اینکه نمی دانی چقدر دیگر
فرصت زندگی و عبادت الله (سبحانه و تعالی) را داری..
و می فهمی که دست ات خالی است
و لایق هیچ چیز نیستی . ..
و هیچ اندوخته ای جز امید به اسم خدا نداری..
پ.ن :خدایا دل خوشی ام را نزدیکی به خودت قرار بده ..
و
با هر چه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
...
یا من اسمه دواء . .
و ذکره شفاء
و طاعته غنا
ارحم من راسه الرجاء
و سلاحه البکاء ..
.
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی..
پ.ن : خمینی جان قسم بر روح پاک ات
که هرگز بر نمی گردم ز راهت ..
پ.ن : میدانی..اطاعت از امام خمینی هم آسان نبود
کمی نگاهت از آسمان منحرف می شد
دیگر حرف امام را نمی فهمیدی..
خدا می داند که امام مظلوم ترین حاکم بود ..
و حالا تمام مظلومیت امام
در خلف صالحش
امام خامنه ای (سلم الله نفسه) جمع شده ..
گاهی من اینجا از اینهمه مصیبت که می رود
اما حتی به اندازه ی آه از امام خامنه ای
شکوه نمی شنوم ..گریه ام می گیرد.
..
اللهم احفظ قائدنا
..
بابی العطشان حتی قضا ..
پ.ن : یادم بماند که نماز عصر امروز را با گریه خواندم
..
.
پ.ن : چه تان شده است؟
چرا اینقدر دهان هایتان هار و سمی است؟
چرا بر سر دنیا وحشی شده اید..
مگر خدا نگفته بود که
و لا تنسوا الفضل بینکم؟
این بود سرنوشت هزار و چهارصد سال درد شیعه؟
اینطور می خواستید پرچم را به دست صاحبش بدهید؟
به خدا اسلام آمریکایی شرف دارد به اسلام ایرانی شما
..
پ.ن : دلم شکسته است فدای سرت ..
به خدا قول داده ام
که تا آخرین لحظه
سرباز تو باشم
قل ان کنتم تحبون الله
فاتبعونی
یحببکم الله
و یغفرلکم ذنوبکم
..
من به خدا قول داده ام
که ولی مظلومش را
بین همهمه ی این گرگ ها
رها نکنم ..
بین این دهان های سمی ..
که با هر نفس
شیطان را زوزه می کشند
..
پ.ن :
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا
و هب لنا من لدنک رحمه
انک انت الوهاب ..
انک انت الوهاب ..
..