همـــــــــه هست آرزویــــم که ببینـــــم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویــــی!

بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت
‌سر خــــُم می سلامت، شکند اگر سبویی!

این روزها همه ی ورودی ها سینوسی اند!..تابع انتقال، ما را از شما جدا میکند..چیزی شبیه سرنوشت!....مهم این است که بالاخره میرا میشویم...اما برای من که   Gain  غم و اندوه بی شمارم دوستان را نیز کلافه کرده،علاقه ی به ادامه نیست...یک سیستم   open loop ..یعنی برای من پایانی نیست..از آسمان آویزان..نوسان عشق و عقل..هرگز میرا نخواهد شد..بزودی قصه ی من هم تمام میشود..اما من هنوز همان نقطه ی آغازم..نمی توانم بگویم از دست این
عناصر Pure capactive راحت میشوم..شاید آنها راحت شوند..شاید هم ناراحت!..کسی چه میداند!

ای که بوی باران..
شکفته در هوایت
یاد از آن بهــــاران
که شد خزان به پایت

     شد خزان به پایت
بهار باور من
سایه بان مهرت...
نمانده بر سر من!

آخرین چروک بر پیشانی دیدار!
نی لبک رمضان در وداع میدمد
 
و دل من شکسته..همچون شیشه های شهر شما
نوای این نی برایم در خاطره می ماند..
چون دم گرم  و عمیق نینوا !
سرشار از بغض و شک
برای فردایی که نخواهد بود
و دیروزی که دیگر قدیمی شده و همچون آرزوهای نداشته بر من میگذرد!
سرشار از  آه و اندوه..
من پر از بهانه های گریستنم..
پر از لحظه های شکسته ی دیروز....
پر از نجواهای غریب شبانه..
آه غریبه..
باز هم ندای محزون غریبه از دور به گوش میرسد
انگار وقت رفتن است!

فقط خدا بود که دانست...
آن دل دریایی
به کمند پــــندهـــای پوســـیده
در بــند نمی آیــد!