ای انتظار پیــــــــــر!
وقتی که می رسم..
..
من در نمی زنم..
از شیشه ی شکسته سراغ مرا بگیر!

" ای کاش می شد

  یکبار ..

 تنها همین یکبار

 تکرار میشدی ! ..

 تکرار ... "

قاصد تجربه های همه تلخ!
دست بردار از این
در وطن خویش غریب!

تمام بهانه هایم برای ماندن بیهوده بود!
این خنده های مشکوک هم دیگر دوامی ندارد..
«تاگور» میگوید:
سپاس خالصانه ی  من ،
نثار دوستانی باد!
که کاستی ها ی مرا می دانند
و با این حال دوستم میدارند!

نیچه میگوید:
شاعران آب را گل آلود میکنند!
شاعران میگویند:
فیلسوفان آفتاب را!