-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 09:10
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد... پ.ن : قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل عسی الله ان یاتینی بهم جمیعا انه هو العلیم الحکیم حالا نه تنها یوسف..بلکه برادرش هم از دست رفته.. همه به یعقوب سرکوفت می زنند و در دل از مصیبتی که برایش پیش آمده خوشحالند.. می گوید : این نفس شماست که قضیه را اینطور به شما جلوه داده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 خردادماه سال 1388 15:44
فالیک یا رب نصبت وجهی فالیک یا رب مددت یدی.. .. یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک الا الدعا . . به لطف خدا..دلم روشنه به روزهای بعد از این روزها.. پ.ن : این روزها فقط از یک جهت خوب هستند اینکه نقاب ها کنار می رود و آدم چهره ی واقعی بعضی ها را -بی کم و کاست- می بیند..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 خردادماه سال 1388 15:06
هو الذی انزل سکینة فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم.. فتح - آیه ی ۴ یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین.. اشک هایم مثل همیشه به دست های نازنین تو می رسد و دستم را دراز می کنم که از این فاصله دور.. عطر روح بخش اجداد مطهر و معصومت را حس کنم.. بسم الله الرحمن الرحیم اذا جاء نصر الله و الفتح..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 خردادماه سال 1388 04:24
فکلی و اشربی و قری عینا فاما ترین من البشر احدا فقولی : انی نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا ... مریم-آیه ی ۲۶
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 خردادماه سال 1388 06:14
۱. نمی دانم چه بگویم..جز اینکه بعد از گذشت نزدیک به هشت سال ، اولین انتخاباتی بود که نتوانستم در آن شرکت کنم.. با اینکه یک ساعت از اینجا تا محل رای گیری فاصله بود ، به موقع رسیدیم و حتی سه ساعتی هم معطل ماندیم . اگر چه از همان ابتدا می دانستیم که تعرفه ها تمام شده است ... خیلی حسرت خوردیم.. از اینکه حق بدیهی ما به این...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 07:47
دلم بر شاخه ی یاد تو پیچید .. پ.ن : مدام این روزها زمزمه ام شده است که : و اذا النجوم انکدرت.. «من از خود خدا..اینجوری اش را خواسته بودم. عین همین را.. جوری که -وحشی و حرامی- دوره ام کرده باشند و تک و تنها باشم مثل مولا.. به قطع الوتین » رضا امیرخانی پ.ن : من بر آنم که سکوت مریم از انجیل و تورات آسمانی تر بود.. و یاد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 خردادماه سال 1388 11:57
من ولی منتظر بارانم.. پ.ن : به قول سعدی : حلوا به کسی ده که محبت نچشید ست..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 09:47
قل رب اعوذ بک من همزت الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون..! پ.ن : نمی توانم بروم و نوشته های گذشته ی-دل آرام- را بخوانم در مقابل آن همه شور و شوق..حالا انگار مرده باشم. درست مثل نقاشی شده ام که از طبیعت دیگر خسته شده و به دنبال راهی است برای فرار .. افسوس..که کسی پنجره های نیمه باز را جدی نمی گیرد و با دلهره ی نسیم به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 10:06
کاش هجران ، داد من میداد اگر وصلی نبود..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 10:58
سیمای تو گر چه دلنواز است اندیشه ی وحشیان دراز است.. خمسه ی نظامی.لیلی و مجنون پ.ن : فقط سکوت می کنم. راستش این روزها دیگر درد هم ندارد.. سکوت وقتی درد دارد که به واژه ها امید داشته باشی.. کار از واژه و گل واژه گذشته است. آسمان ابری است و گوش هیچ ابری هم بدهکار باران نیست.. من این میان نگران گل ها هستم وقتی نگاه به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 12:24
گل چه پایان قشنگی دارد.. دلم گرفته است و چراغ ها همه خاموشند.. و گل ها به نازکی..قدم به قدم.. جدایی را فریاد می زنند.. و ردپای تاریک گذشته را به یاد می آورند .. و اگر دست تو نباشد دوباره غرق می شوم در گرداب های شوم.. یا من اسمه دواء و ذکره شفاء.. الهم انی اتقربک الیک بذکرک واستشفع بک الی نفسک.....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 06:38
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد! دیگر تمام شد گل سرخم..تمام شد.. پ.ن : متنفرم از آدم هایی که یک شناخت نسبی از یکی پیدا می کنند و بعد تمام رفتارهای اون آدم رو با استفاده از همون شناخت نسبی تحلیل می کنند و حکم صادر می کنند.. آدم باید بتونه هر لحظه شناختش رو از یک نفر تکمیل کنه و نباید درباره ی ماهیت یه آدم زود به نتیجه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 خردادماه سال 1388 01:36
نمی دانی چه حسی عجیبی است که که در خصوصی ترین کتاب زندگی ات که گاهی فقط برای تبرک به چشم میگذاری اش.. دست نوشته ای را ببینی که احتمالا کتاب را مثل هر بار تو با اشک خوانده است.. و آخر دلش نیامده که اشک هایش پنهان بماند.. برایم -سلام- نوشته ای.. برایت -سلام- فرستادم از راه دور.. و از دلی که به لطف خدا دل بسته ی دست تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 09:22
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای ما آن شقایقیم.. که با داغ زاده ایم.. تکه تکه .. اما تاریخی جای پای بی صدایش را بوسیده بودم و سجده ام بی اختیار می چرخید به سمت قبله ی لبخندهای بی نشانش.. شبی مادرم برخاست و آسمان به سجده فرو افتاد.. و بهشت برای نخستین بار دوزخ تنهایی ام را بلعید! - از شرابه روسری مادرم- سید حسن حسینی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 03:02
شاعر می فرمایند: من همان شاخ نباتم به خدا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 01:50
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد.. من سازنده ی آهنگ های بزرگم..آهنگ های ماندگار. ترانه هایی ساخته ام برای روزهای بعد از مرگم تا دل های زنده را بمیراند..ملودی هایی که از همه ی خوبی ها فقط کمی داشتند.. و از بدی ها هیچ نداشتند و برای همین تبدیل به زمزمه ی هیچ کس نشدند.. ترانه ها هر چه مهجور تر ..زیبا ترند. و هر چه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 خردادماه سال 1388 09:06
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم .. پ.ن : اگر ز خون دلم بوی شوق می آید . ..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 خردادماه سال 1388 04:25
دنیا حریف سفله و معشوق بی وفاست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 21:48
فاستقم کما امرت ! هنوز یاد تو مرا چه بی قرار می کند.. پ.ن : رنج می کشم و مدام زخم می خورم و دردهایم به روز می شوند.. سر کلاس نشسته ام و از همیشه ساکت تر م.. با وجود بغضی که گلویم را گرفته است دلخوشی نحیفی از درونم می روید که انگار داری نگاهم می کنی.. و دلم می خواهد چیزی باشم لایق نگاهت. و دریغ که خدعتنی الدنیا بغرورها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 08:44
چهل سال .. حاشیه رفتم از تبارم. و دست هایم دور گردن دریا حلقه نشد.. -از شرابه های روسری مادرم- سید حسن حسینی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 02:16
و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا : انا لله و انا الیه راجعون .. در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آن طرف بیش ترند..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 03:32
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند.. پ.ن : الهی ما انا باول من عصاک فتبت علیه.. مناجات التائبین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 06:33
ای که یک گوشه ی چشمت دل عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد.. ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 01:14
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی.. در آرزوی خاک در یار سوختیم... یادآور ای صبا که نکردی حمایتی .. پ.ن : چقدر ساده دل بودم و چقدر به بخشندگی ات دل بسته بودم.. و چقدر به دلبستگی ام دلبسته بودم.. ولی افسوس که مثل رویاهای کودکی همه گم شدند در هیاهوی این غم .. و حالا من درست مثل تقویمی شده ام تکراری که دست بهارش را و بهار...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 11:15
نگرانم هم از نگاه شما هم از دیدار گاه گاه شما چه کنم؟ بوی خار می شنوم از گل و سبزه و گیاه شما هق هق تلخ من نمی خواند با شکرخند و قاه قاه شما نغمه ای گوشه گیر و محزونم خارج از شور دستگاه شما.. سید حسن حسینی پ.ن : .. .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 10:03
به بغض در گلو پیچیده سوگند ! پ.ن : دارم در خودم غرق می شوم.. به قول سید : اگر چند قحط گل است و نسیم به لب گر چه مشکل نفس می رسد فراوانی است و فراوانی است به هر مرغ ..چندین قفس می رسد! پ.ن : درست یادم نیست تو دست مرا رها کردی یا من دست خودم را . . درست یادم نیست.. فقط میدانم وقتی گم می شدم لابلای جمعیت آرام و بی هیاهو...
-
how is everything without you
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1388 12:04
بگذار سر به سینهی من، تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیدهی سر در کمند را بگذار سر به سینهی من تا بگویمت: اندوه چیست.. عشق کدام است.. غم کجاست.. بگذار تا بگویمت این مرغ خستهجان عمری است در هوای تو از آشیان جداست.. دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 06:39
من از تو با همه گفتم که گریه بگیرم من از تو با تو نگفتم که در تو بمیرم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 10:23
دل من ز غمت فغان بر آرد.. پ.ن : فتلک-والله- النازلة الکبری و المصیبة العظمی لا مثلها نازله و لا بائقة عاجلة..* و این به خدا بزرگ ترین مصیبت هاست و مصیبت سترگ که پیش آمدی بزرگ تر از آن نیست و هیچ بلای جان گدازی در این دنیا به پای آن نمی رسد.. * حضرت زهرا (س) پ.ن : داشتم داخل کتابخانه ترجمه ی سنن ابن داوود را می دیدم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 12:11
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کند محتسب داند که من این کارها کمتر کنم! من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می ، وقت گل ، دیوانه باشم گر کنم عشق دردانه ست و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آنجا .. تا کجا سر بر کنم؟ عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار عهد با پیمانه بندم ...شرط با ساغر کنم من که دارم در...