-
الحمدلله الذی لا ادعوا غیره..
شنبه 31 مردادماه سال 1388 05:35
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش .. فاصبر صبرا جمیلا. انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا ..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 00:14
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 02:35
و خدایی که در این نزدیکی است .. ~ یادش به خیر ..سفارش میکرد در لیالی قدر..بیشتر هوای لیلی را داشته باش. ~ ابراهیم را به خاطر بت در آتش انداختند.. من را محض خاطر تو اینجا آوردند! ~ این روزها همه گنده تر از دهان شان حرف میزنند و فکر میکنند مسواک در لهجه ی آدمی اثر دارد. این روزها آدم ها به جای اینکه دست همدیگر را بگیرند...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 12:20
زنی با شعرهای همچنان از عشق ناگفته.. پ.ن : ولی من بر عکس شما نگاهم به من است شاید سیاست حکم نکند این روزها به من نگاه کردن را.. اما من برایم مهم نیست این فراز و نشیب ها. سرشار از یقین و امیدم.. میدانم که خدا -اگر ما درست بمانیم- کمک مان میکند.. باید امید مان را به جای فضا به خدا بدهیم.. هر چه پیش بیاید مصلحت اوست و ما...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 مردادماه سال 1388 00:21
و ما کان لنفس ان تومن الا با اذن الله و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون پ.ن : گر مراد خویش خواهی ترک وصل ما بگوی ور مرا خواهی رها کن اختیار خویش را..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 23:18
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی . . پ.ن : امام حسین (ع) یکجا به یارانش می فرماید : ما کذبت و لا کُذبت یعنی من دروغ نگفتم.. و به من دروغ هم گفته نشد!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 مردادماه سال 1388 08:42
عاقلان خوشه چین از سرّ لیلی غافل اند این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را .. می گوید که : لو احبنی جبلٌ لتهافت! یعنی اگر کوهی مرا دوست بدارد فرو می ریزد! و همین است که علی را با اینکه خود بی نظیرترین مجموعه ی درد و زخم است در تاریخ ، به غربت می شناسند.. اینکه مولا غریب بود لابلای دشنه های دشمنان و ذهن دوستان! اینکه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 12:01
السلام علیک ایها الامام الرئوف.. ما یک نفر بودیم. بعد هم اندکی باران آمد.. سید علی صالحی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 10:04
آن چشم خواب آلوده خواب از دیده ی ما می برد.. پ.ن ۱ : مجموعا شونزده سال میشه.. شراب دو ساله و .. معشوق چارده ساله! پ.ن ۲ : شاعر می فرماید : به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان..آفرین! پ.ن ۳ : رکوردم در بدرقه نکردن شکست.. اونم چه شکستی!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 13:54
منم این بی تو که پروای تماشا دارم... و قل رب اغفر و ارحم و انت خیر الرحمین.. پ.ن : تا همین جایش اینقدر قصه ی عاشقانه برایت نگفته ام که فقط خدا می داند.. قصه ی اسم هایی که در زندگی من آمدند بی آنکه لایقش باشم.. اینکه من مرد عشق نبودم..قبول اما خوب که نگاه می کنم.. من از همان روز اول هیچ نبودم. همه اش تو بودی.. من هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 مردادماه سال 1388 02:35
و لا اخبرنا بفضلک عنک یا کریم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 10:49
چون سیل به دریای تو آرام گرفتیم... پ.ن : غرّی غیری.. برو دیگری را فریب ده! علی را نمی توانی فریب دهی! .. پ.ن : دوره ، دوره ی لیلی است و .. شاهدان عینی! از همان دوره ها که سید در وصفش می گوید : صف آرایی لشکر عاشقی به فرمانده هان هوس می رسد.. پ.ن : به قول سعدی : دل شوریده ی ما .. عالم اندیشه ی ماست!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مردادماه سال 1388 02:44
السلام علیک یابن فاطمة الزهراء..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1388 11:46
بترس از شعر آخر من .. و آخر شعرهای من. خط هایی که با هیچ گریه ی دیگری پاک نمی شوند و آرزویی که دیگر هرگز به صلیب کشیده نشد و دست دشنه ها به لبخندهایش..نرسید. بترس از دلهره های ناب وقتی برای هیچ دعایی بی تابی نمیکنند.. بترس از سرهای به زیر.. و زنی که از چشم های من تاریکی شب را مو به مو می بافد.. پ.ن : ولی زن ، همیشه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 تیرماه سال 1388 10:19
من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد.. من که شب ها ره تقوی زده ام با دف و چنگ این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 تیرماه سال 1388 01:06
خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود ... محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود.. فتح ۲۹
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 تیرماه سال 1388 00:12
پر کن پیاله را .. پ.ن : « یا ایها العزیز..مسّنا و اهلنا الضر و جعنا ببضاعة مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین » ای عزیز مصر! ما و نزدیکان ما را سختی فرا گرفته است و با کوله باری تهی نزد تو آمده ایم پیمانه هایمان را پر کن و بر ما مرحمت فرما که خداوند بخشندگان را دوست دارد..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 تیرماه سال 1388 06:12
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 تیرماه سال 1388 04:33
گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست در حلقه های آن خم گیسو نهاده ایم.. قنوت آخری را هیچ یادم نمی رود که : ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان الله لا یخلف المیعاد..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 تیرماه سال 1388 10:08
الا رحمة من ربک .. ان فضله کان علیک کبیرا .. اسراء- ۸۷ پ.ن : بر من که صبوحی زده ام .. خرقه حرام است..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 تیرماه سال 1388 03:39
داده فتوا ... عاشقان را .. سر شکستن واجب است! چوب محمل شاهد این مدعای زینب ( س ) است...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1388 04:06
آی رفیق نازنین..فکر نکن نمی فهمم اشکی را که در چشمت حلقه زده بود و نگاهت را دزدیدی که عشقت مخفی بماند برای روز مبادا ... ، وقتی که داشتم ماجرای علی اکبر را می گفتم آن وقت که از شدت تشنگی..و یا نمی دانم برای آنکه صدای گرم و مهربان پدر را باز هم و شاید برای بار آخر بشنود .. طلب آب کرد.. و پاسخ شنید که : به زودی به دست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 04:14
در حق من لبت این لطف که می فرماید سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 09:13
تا عشق سرآشوب تو .. پ.ن : کاش فقط چند سال مجنون تر بودم تا عصمت نگاهی که دل را میان بر می زند.. و تو شاید ندانی شوقی را که وقتی قرآن را باز می کنم و درست همان اول می آید که فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین.. درست مثل دلهره ی شیرین وقتی که «خدا گواه .. که هر جا که هست..با اویم..»
-
الشکر بدوام النعم..
جمعه 12 تیرماه سال 1388 03:04
خوشا آن دل که دلدارش تو باشی خوشا جانی که جانانش تو باشی .. برایت تو می نویسم و خدا می داند که چقدر دلم می خواست واژه ای بهتر می یافتم تا قلبم را آرام کند..افسوس که تو بزرگی و در آیینه ی کوچک ننمایی.. چشم به راه دست های معصوم و بخشنده ات نگه داشته ام به این امید که قدم به قدم به تو نزدیک تر می شوم از این فاصله ی دور.....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1388 12:42
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 تیرماه سال 1388 08:21
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن..
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 تیرماه سال 1388 13:05
ذاک دعوای و .. ها انت و تلک الایام! پ.ن : لعنت به خاطره ی اقیانوس .. و زن هایی که درست مثل برکه ها می خندند لعنت به باران دم صبح و نسیمی که چروک های پیشانی ات را ندارد..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 تیرماه سال 1388 12:40
زاهد پشیمان را .. ذوق باده خواهد کشت..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 01:48
دل که دایم عشق می ورزید رفت گفتمش جانا مرو ! نشنید ..رفت هر کجا بوی دل آرامی شنید یا رخ خوب نگاری دید رفت هر کجا شکرلبی دشنام داد یا نگاری زیر لب خندید رفت ... پ.ن : بهار -بی آنکه بداند- تمام شد .. هر چند هرگز از پایان ها نمی ترسید..تمام شدن برای فصلی است که زیاد خودش باشد..بهار هرگز خودش نبود.. اگر چه گاهی آینه را...