-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 دیماه سال 1387 23:53
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو ..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 دیماه سال 1387 02:01
باید امشب بروم من که از باز ترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت! من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد.. سهراب حرفی نمانده است برای نزدن چه بگویم.. مهربان باشم با هر که می بینم با هر که هر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 01:12
اگر طالب گنجید به ویرانه بگردید .. آسمان آرام تر و آبی های بی نهایت ساکت تر از همیشه.. اما دلش پر بود از دل شوره های قدیمی لباس زردی که بر عکس بقیه هیچ طرحی از آن در خاطرش نیست. معصومیت یکپارچه و ابروی های آشفته بی توجه به دوربین به آن سو نگاه می کند که وحید بازی می کند.. حمید هم طبق معمول زندگی دستش را گرفته است اما...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 00:48
روز سوم محرم اولین روز کربلا رسیدن امام بود آن کربلایی که در مدینه گفتند : -به سوی آن موضع می روم که در آن دفن شوم- و ترجیع بند مداوم امام که لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم - این دوای روح و ذکر نورانی برای همیشه تاریخ- و حضرت خیمه می زنند و یاران مانده را فرا می خوانند که : -بدانید که دنیا به من پشت کرده است و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 20:58
« اینک من و تو ایم ..دو تنهای بی نصیب هر یک جدا گرفته ره سرنوشت خویش سرگشته در کشاکش طوفان روزگار گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش.. » پ.ن : این -عوام- ها سال نو میلادی را به چهارصد نفر تبریک گفته اند. انگار از بین همه ی آن همه آدم محترم از کشورهای مختلف یک مجنونی حوصله ی اینکه بگوید : سال نو شما هم مبارک. را نداشته....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 23:56
باشد که توبه ای بکند بت پرست ما .. با خودت کلنجار می روی که به کدامیک از قصه های من شبیه تری غصه نخور .. تمام شد. به خدا اگر بمیرم که دل از تو بر نگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم..
-
ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما ...
شنبه 21 دیماه سال 1387 00:28
فکر نکن این ها را می نویسم برای دلسوزی یا هر حس زهرمار دیگری که برای این غربت همیشه دندان گیر باشد.. من نه از کسی ناراحتم و نه کسی را می شناسم که از او ناراحت باشم. و نه می خواهم بگویم اینجا که تو نشسته ای قرار بوده قبر من باشد یا هر چیز دیگر .. اول از همه از دردها متشکرم که مثل همیشه خوب خدا را یاد آدم می دهند گر چه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 دیماه سال 1387 19:08
چون است به درد دیگران درمانی چون نوبت درد ما رسد در مانی من صبر کنم تا ز همه وا مانی آیی بر ما چو حلقه بر در مانی مولوی پ.ن : حضرت نوح می گوید : خدایا آنقدر تو را شکر می گویم که از من خشنود گردی و بعد از آن نیز تو را شکر می گویم.. پ.ن : شجریان می خواند : دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 دیماه سال 1387 16:42
شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم با زندگی خوشم که بمیرم برای تو ...
-
بعد از تو خاک بر سر دنیا ...
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 20:59
یا امّاه .. قتلوا ولله الحسین علیه السلام ابانا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 23:26
داشتم خاطرات دو سال پیش رو میخوندم و حسرت می خورم گذشته و حتی آینده را. نوشته های بچه ها رو می خوندم .. آدمی که تنهایی را کشف کند دیگر تن به جمعیت نمی دهد و خیالش از نبودن ها آسوده می شود. ... افتاده بودم توی برکه پر از سنگ و گل حمیدرضا می گفت : فکر کردم مردی! با سر و وضع خیس بهش گفتم : آدم دوبار نمی میره! .. کل شی...
-
ادعوک یا رب...
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 16:13
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 13:13
یک موی ز زلف کافر تو غارت گر صد هزار دین دار آن شد که ز وصل تو زدم لاف اکنون من و پشت دست و دیوار ! عطار.. پ.ن : هیچ یادم نمی آد تا این حد ناراحت بوده باشم..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 دیماه سال 1387 19:03
قال فعلتها اذا و انا من الضالین ففرت منکم لما خفتکم .. باید فرار کنم . شاید بیشتر از خودم.. باید فرار کنم.. غرق شدم ..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 17:19
الم تر انهم فی کل واد یهیمون و انهم یقولون ما لا یفعلون الا الذین آمنو و عملو الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصرو من بعد ما ظلموا و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون! شعراء ۲۲۵-۲۲۷
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 00:54
نعوذ بالله من الحور بعد الکور .. .
-
بالروح بالدم .. لبیک یا غزه !
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 23:08
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 01:39
« و فدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات و القلب السلیم و حمل الزاد اقبح کل شی اذا کان الوفود علی الکریم.. » یادگار مولا علی (ع) بر مقبره ی سلمان فارسی -- بی هیچ توشه ای به میهمانی ات آمده ام نه دست پر و نه قلب درستکاری دارم گنهکار و ستمکارم.. اما زشت ترین کار این است که به میهمانی بزرگی چون تو بخشنده درآیند و با خود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 دیماه سال 1387 17:38
.. صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید خوبان در این معامله تقصیر می کنند..
-
The Lady of The Rosary
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 00:37
خدا گواه که هر جا که هست با اویم ..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 دیماه سال 1387 11:50
ساکت نشسته بود اما همیشه حضور داشت آخر دستم رفت روی ماشه کشتم اش آرزویی را که سال های سال بی گناه مانده بود..
-
و لنعم المغزی الیه..
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 12:09
در شگفتم از جادوی جاودانه ی اسمی که زشت ترین ستم تاریخ و بستن آب بر صاحبش را . به پاک ترین کاروان تاریخ پیوند می دهد!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 10:32
نه که از انسان ها بترسم . نه .. خودم را لای حوادث پنهان می کنم. از ترس سرنوشت. از دست همان تقدیر زود باور .. من خوب بلد شده ام که قایم بشوم تا زندگی بشمارد. پاییز .زمستان.زمستان.. و تو هم مثل همیشه چشم بگذار تا تمام شوم..تا تمام شود.. دوست دارم کسی را فریب دهم کسی که بداند دروغی در کار نبود اما همه اش یک دروغ بود.....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:20
« اما چه می کنی دل را که در بهشت خدا هم غریب بود... » ۱ : باید از رود گذشت باید از رود -اگر چند گل آلود- گذشت! ۲ : تو با ما هستی یا اونها؟ گفتم توی دلم. خدا کند که با آنها ! ۳ : پنهان می کنم خودم را . میان برف حرف ها و جملات. سعی می کنم نخندم حتی .. من از تنهایی ممنونم که آدم ها را در نظرم حقیر کرد و به من یاد داد که...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان ..
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 22:45
زیاده عرضی نیست. کمتر از آنکه در عدد آید و در حرف بگنجد دست های ما - هر چند کوتاه- در دست های نورانی ات و دل های ما - اگر چه تاریک- سر به راه عشقت..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 22:04
ما به مهر تو دل بستیم یا علی .. « پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد»
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 12:22
بگیر دستامو حس کن سرد سردم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 20:37
بس که دیوار دلم کوتاه است ، هر که از کوچه ی تنهایی من می گذرد، به هوای هوسی هم که شده سرکی میکشد و ... می گذرد! پ.ن ۱: به قول شاعر : غم با همه بیگانگی . هر شب به ما سر میزند! پ.ن ۲ : یه نکته ی شعرهای فرنگی اینه که زیاد -وصال- و -فراق- نداره.. کلی که بخواد مایه بذاره شاعر ، از -زیبایی- میگه. اما به هر صورت اون -زیبایی-...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 آذرماه سال 1387 20:31
اشک هایم همه تقدیم تو باد میدانم که تا آخرین نفس و بعد از آن هر لحظه و همه جا بی آنکه بفهمم درست..مرا دوست داری چرا که سال هاست بی آنکه کسی بفهمد درست تو را دوست دارم.. تو را دوست دارم میان غول های حرف و عدد و دست های مهربان تو را لمس می کنم با مژه هایم...این یادگار روزهای رفته. خدای من ... باز نزدیک زمستان دستانم گرم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 آذرماه سال 1387 00:10
گز می کند خیابان های «چشم بسته از بَر » را میان مردمی که حدودا می خر ند و حدودا می فروشند در بازار بورس چشم ها و پیشانی ها.. بخار پیشانی ام حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد... حسین پناهی شب کمی از دل گذشته است خیال ها همه خوابند و چشم ها آرزویی ندارند که برایش بمیرند. انگشت ها کم حافظه شده اند و منحنی ها کم یاب.. نقاشی ها...