-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 00:15
احساس گلادیاتور پیر و جسوری را دارم که دیگر تفاوت طعم تلخ شکست هایش و پیروزی های جوانی اش، غرورش را نمی خراشد!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1384 13:47
یادت می آید برایت نوشتم که هر کس به اندازه ی صفای روح خود به من نزدیک میشود من هیچ کس را از خود طرد نمی کنم این نقطه های کثیف روح است که انسان را باطل میکند... و تو باز هم بعد از بارها عذر خواهی ظاهری دروغ گفتی.. برای بار آخر از تو می خواهم: فراموشم کن!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1384 11:37
و در تمام کابوس های شبانه این روزها با بدجنسی اسم -لیورپول-را به زبان می آوری...!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 12:45
آیا مترسک ها حجم خسته ی نسیم را می فهمند؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 23:48
جان چه باشد که فدای قدم دوست کنیم این متاعی است که هر بی سرو پایی دارد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 22:43
«یک آدم مصمم گروهی را به حرکت در می آورد و گروهی خروشان جهانی را تکان خواهد داد»* *جنگجویان کوهستان قسمت چهارم زندان تسانگ چااو منقول از نویسنده در ۶ سالگی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 11:03
به خاطر خدا، مردان نکو را لااقل پس از مرگ به حال خود گذارید و به آنها کاری نداشته باشید آنان خود بسی خرسند تر خواهند بود!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 22:27
دل من پیوسته آرزوی پرواز دارد، نه برای آنکه به سوی آسمان رود، بلکه تا از دست خویش بگریزد. دیوان شرقی-ولفگانگ گوته -------------------------------------- شاید توانستی مرا غمگین نمایی! ولی بدان این غم دیر یا زود محو میشود.. تو می مانی و آرزوهای سیاه و شوم.. گستاخانه مرا به صداقت می خوانی.. حال آنکه میدانی دروغ و نفاق...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 18:08
تمام تیرگی های زندگی از آنجا شروع می گردد که انسان بی آنکه خود بداند گرسنه ی تمجید دیگران میشود و طعمه ی تعریف و تشویق آنان قرار می گیرد. چنین آدمی تنها خود را و خود را تنها لایق موفقیت می داند و پس از مدتی آنچنان خودخواه و خودپسند میشود که حتی خودش هم معذب می گردد. چنین آدمی بزودی تمام اخلاص خود را از دست می دهد و...
-
Always forgive your enemies; nothing annoys them so much
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 14:07
هنوز هم عرض اتوبان چمران را مارپیچ می دوم! انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است..
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 10:04
«ماهور» معراج همزمان حزن و حماسه است.. آنجا که با صدای بنان همراه می شود که: --یار آن بُود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار-- و یا آنجا که: -همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی- و یا وقتی به ایهام دل انگیز --وفات-- در این بیت پیچیده ی سعدی آغشته می شود که : --گر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 23:52
عمیق شدن در این کلمات برایم تجلی همزمان غم و شوق است... «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم»
-
love it or leave it
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 12:25
زخمم دوباره وا شد و ایّاک نستعین تا اهدنا ال... سرای تو راهی نمانده است مغضوب این جماعت پرهای و هو شدم افتادم از بهشت بر این ارتفاع پست.....
-
لولاک لما خلقت الافلاک
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 22:41
امروز فهمیدم نام کوچک من بیش از آنچه تصور می کنند بزرگ است..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1384 23:15
شاید از خود راضی باشم! اما مطمئنم هیچ کس قدر مرا نمیداند حتی خودم!
-
Think-imagine-create
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1384 23:13
امروز از بهترین روزهای زندگی بود.. از آشپزی و تمیز کردن کف زمین و کشتن سوسک و تعمیر کولر گرفته تا نوشتن پروپوزال!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1384 08:08
بین فاصله ی خط کشی های رنگارنگٍ آسفالت های تابستانی را به سکته های لوس مغزی ترجیح میدهم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 19:12
-شهر خسته از حضور موریانه وار پلیس های جوان! -خیابان های پایتخت روزی چند بار آسفالت میشوند -«فنون مذاکره را بلدم،مساله ی آمریکا را حل خواهم کرد» -«برای پیروزی حماسی آماده ام.» -اکتشاف زیرکانه ی نامه های جعلی! -«غنی سازی اورانیم را متو قف می کنم» -«هویت-عدالت-توسعه» -«ماهاتیر محمد نیز یک پزشک است» -«۷۰ درصد کابینه را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 18:41
روباه گفت: -سلام. شازده کوچولو مودبانه جواب داد: -سلام. سر برگرداند ولی کسی را ندید. صدا گفت: -من اینجا هستم،زیر درخت سیب... شازده کوچولو گفت: -تو کی هستی؟خیلی خوشگلی... روباه گفت: -من روباهم. شازده کوچولو به او پیشنهاد کرد: -بیا با من بازی کن.من خیلی غمگینم... روباه گفت: -نمی توانم با تو بازی کنم.مرا اهلی نکرده اند....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 14:43
شاید دلم -این دعای قدیمی- در آستانه ی نام تو مسجاب شود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 23:46
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم...
-
Reservoir eng Project
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 23:45
سرانجام تلاش های شبانه روزی جهت اکتشاف شاخ آفریقا converge نکرد! در عوض در واکس زدن خاطرات موفق بودیم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 23:35
متشکرم از لطف دوستان که برایم میل فرستادند و نظرات خود را نوشتند البته بعضی نیز کلمات ناموزون خود را به توهین و افترا آغشته کردند که گلایه ای نیست.. متاسفم که به علت مشغله ی فکری نتوانستم جواب دوستان را بدهم.زیاده عرضی نیست..به همین چند سطر اکتفا می کنم. ۱-دوستی سعی کردند با ذکر حدیث حضرت زینب (س) نوشته ی من را مخدوش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 12:08
جهت تصفیه ی روح و کاهش رخوت خیال نویسنده برای مدت کوتاهی عازم شاخ آفریقاست! و اوقات به واکس زدن خاطرات کهنه خواهد گذشت.
-
That this love was about to end
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 08:10
به خدا قسم از آن روز که در میان شما نشستم خوار و خفیف گشتم.. Tremo e t`amo Disse e piangeva Nel buio della sala Qualcuno rideva Per far torto alla paura « A questo amore che gia finiva»
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 23:20
*تاریخ تمدن نشان میدهد خلق هر شاهکاری با نوعی حماقت آغاز شده است.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 17:43
نقطه ی قوت نمایشگاه امسال همبرگرهای زغالی بود که به صورت تضمینی عمل میکرد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 22:32
در تمام فتنه های تاریخ یک زن نقش شیطانی داشته است...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 18:34
*از دید من،آدمها دو دسته اند: آنها که سیر میشوند تا پیر شوند و آنها که پـیر میشوند تا سیر شوند... *از این مترسک های ساختگی و مسخره ی غرفه های رنگین متنفرم! *پدیده های انتقال در محیط های متخلخل، افول ستاره ی استاد! مرا به نظریه ی کهنه ی خود باز می گرداند که تعداد آدمهایی که ظرفیت محبت و دوستی و کمک را دارند به اندازه ی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 18:06
دریا سکوت کرده و من بغض کردهام بغض برادرانهای از قهر خواهرش