-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1384 13:51
کینه برای مومن سم است. پ.ن۱: من علمنی حرفا فقد سیرنی عبدا !! پ.ن۲: این چند خط فی البداهه به ذهنم رسید شاید درک عمیق تر آن منوط به لحاظ اصل superposition است . غوطه ور در کام دریای شمال! در جنوب فکر تو، راهی به مرکز می برم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 فروردینماه سال 1384 00:17
پاسکال می گوید: دیوانگی بشر چندان ضروری است که دیوانه نبودن ،خود شکل دیگری از دیوانگی است. پ.ن۱: من بقیه را احمق فرض می کنم! پ.ن ۲: در بعضی نقد ها هر دو طرف راست میگویند و هر دو حق دارند.(ر.ک-->پ.ن۱)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 18:20
اگر این دیدار های دربی رفت و برگشت نبود از کجا می تونستن بفهمن که ما اینقدر مسخره ایم!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 00:42
اگر من به نزد پُلیسی که در گوشه خیابان ایستاده است بروم و بگویم: «ببخشید، آقای پلیس؛ من یک جاسوسم!» او میخندد و میگوید: «بله، من هم گاه چنین احساسی دارم.»
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 00:39
انرژی اتمی حاصل زحمات فرزندان این مرز و بوم است. ~پ.ن:تا جایی که من دیدم آنجا حتی چمن های اطراف نیز بوی تند چکمه های روسی میدهد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اسفندماه سال 1383 15:06
لحظاتی بیش به تحویل سال نو نمانده است.. بر آن بود که چند خطی را بر این تخته ی سیاه بنویسم دیدم اینجا از قول خودم بهترین کلمات را آورده است. گاهی دلم برای اخلاص مبهم آن روزها تنگ می شود وگاهی در می یابم که هر روز بیشتر از آن فاصله می گیرم: گفتگو ها دارم که اگر " واژه " توان داشت ترا میگفتم واژه ها دارم در سر که اگر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اسفندماه سال 1383 12:25
عید، تن پوش کهنه باباست که مادر آن را به قد من کوک می زند و من آن قدر بزرگ می شوم که در پیراهن می گنجم عید، تقاضای سبز شدن است یا مقلب القلوب! «مرحوم سلمان هراتی»
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 اسفندماه سال 1383 00:47
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 10:26
-استشمام کنید! منصفانه نظر دهید: این روزها بوی خاک خیس خورده ی کوزه ی آرزوهای خیالی و خام را نمی دهد؟
-
تذکره ی بهاریه!
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 01:52
فوت ناگهانی بلاگ اسکای از یک شنبه هم حکایتی بود.. بگذریم.. زمستان نفس های آخر را می کشد..من مثل روزهای دبستان پر از تشویشم.. کمی تامل کافی است تا از حسرت روزهای گذشته داغدار شوم و روحم به اندوه لحظات بر باد رفته آغشته گردد.خوب میدانم بهترین روزهای زندگی را یکی پس از دیگری به بطالت گذراندم.هجوم این افکار آشفته سبب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 08:29
سهم من و تو اگر چه از بخت کم است غم نیست که عمر فتنه هم سخت کم است تو قیصر سرزمین شعر و ادبی! برخیز ! برای تو تخت کم است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 23:36
« و نبغ خامل الآفلین و هذر فنیق المبطلین» * هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در پی گرمی بازار! *خطبه ی حضرت زینب(س)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 19:57
ای ماجرای شعر و شب های جنون من ! آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟
-
می خواهم از تو سرشار باشم...
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 23:37
پناه غربت غمناک دستهائی باش که دردناک ترین ساقه های تنهائی ست ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 00:53
شکر خدای که به مصیبتی گرفتارم و نه به معصیتی!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 18:03
حالا تو سایه نشینی مثل من..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 08:38
که گفتت برو دست رستم ببند؟ پ.ن: نبندد مرا دست ، چرخ بلند..
-
به تو می اندیشــم...
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 02:59
تو به من میگویی من دگر اندیشم!؟ من خر اندیشم! به تو می اندیشم!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 01:24
¤ هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید گویم این نیز رود بر سر غم های دگر شاید عمیقتر آنست که: سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر.. «نتر سم دیگر از یاران،که افتادم به دریایی..»
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 07:52
قطعه ی غمناک اصفهان، احساس این روزهایم بسیار هم آوا با ابیات زیر است: گلبن عشق می دمد ساقی گلعذار کو؟ باد بهار می وزد باده ی خوش گوار کو؟ هر گل نو ز گلرخی یاد همی دهد ولی گوش سخن شنو کجا؟ دیده ی اعتبار کو؟ . . حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو؟..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 00:06
¤ آن سرو سهی سایه به همسایه فکنده است...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 17:45
در کنار چهار راه تابلویی نصب شده است: روندگان طریقت ره بلا سپرند.. نگاه کوتاهی کافی است تا زیر لب زمزمه کنم. ¤ رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 21:12
¤ دل آزاری دگر جوید دل زاری که من دارم....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 22:44
¤ من استاده ام تا بسوزم تمــــام...
-
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی..
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 17:07
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم! همه بر سر زبانند و تو در میان جانی..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 10:51
عالم را نشاید که سفاهت از عامی به حلم در گذراند که هر دو طرف را زیان دارد هیبت این کم شود و جهل آن مستحکم. ¤ چو با سفله گویی به لطف و خوشی فزون گرددش کبر و گردنکشی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 18:05
قصد داشتم به قول بیهقی قلم را لختی بگریانم، میسر نیست... روزگار را همان سزد که حلاج بر سر دار رود و شبلی پیشه گان موافقت را گلی بیاندازند...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 00:08
(هر کسی از ظن خود شد یار من) ×به نظر من این بیان برای عوام ممکن است به تبلیغ نگه داشتن زباله در منزل منتهی شود!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 20:13
و اوفو بعهد الله اذ عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها وقد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 01:11
مرا دوست بدار اندک ولی طولانی! -کریستوفر مارلو-