-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 12:25
ملامت من مسکین کسی کند که نداند که عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت! الهی کفی بی عزّا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربّا . . الهی انت کما احب! فاجلعنی کما تحب .. پ.ن : قصه ها روی دلم مانده است. اما قول میدهم همه را برایت بخوانم. قصه های دنباله دار تاریخی..معجزه ی اسم هایی که در زندگی من آمدند و هرگز...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 03:37
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم .. پ.ن : از همه چیز و همه کس فاصله گرفته ام. . . . حتی دل آرام هم دیگر مرا نمی شناسد. و کلماتم را گریه نمی کند. .. می ترسم..نه از زندانی که هر چه من بزرگ می شوم. کوچک تر می شود. نه.. می ترسم که تمام شوم با دست هایی تهی که لیاقت هیچ کدام از نگاه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 04:59
غم عشقت بیابان پرورم کرد .. . . .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 03:57
چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهر آشوب به تلخی کشت حافظ را و .. شکّر در دهان دارد! پ.ن : تو مثل آیه ای روشن نازل شده بودی و من. و من هر بار به تو امتحان می شدم. و آزمایش های من ..با من بزرگ می شدند درست همانطور که تو با من. من هنوز به دست های تو بستگی دارم هر چند که حالا..سراغ تو را از چروک های پیشانی ام می گیرم. و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 02:10
به مادرم سلام می کنم .. روایتی است از مولایمان حضرت حجت (روحی له الفداء) که : « و فی ابنة رسول الله لی اسوة حسنه» برای من فاطمه الزهراء (س) اسوه ی حسنه است. ... پ.ن : آشنایی نه غریب است که دلسوز من است..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 05:24
گریه ام یعنی باران بهار هم نمی گیرد و هم می گیرد .. پ.ن : درد دارد ... اما گمان می کنم که هنوز تحملش را دارم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 03:37
اللهم انی افتتح الثناء بحمدک . . و انت مسدد للصواب بمنک. و ایقنت انک ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع النکال و النقمه و اعظم المتجبرین فی موضع الکبریاء و العظمه اللهم اذنت لی فی دعائک و مسئلتک فاسمع یا سمیع مدحتی و اجب یا رحیم دعوتی و اقل یا غفور اثرتی .. پ.ن : من مدیون این غم هستم که مرا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 05:37
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا جام مرا گم کرد لیلی؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1389 02:20
علی الارائک ینظرون تعرف فی وجوههم نضرة النعیم .. « از مادرم بپرس ! گلویم ، شلاق خورده ی کبودی هاست و مهر سجده ام ، مزاری گم نام .. زیر ثانیه های نامی حسرت! از دیروز بی کسی تا چشم های امروزی ات چند قرن حیرت نوری فاصله دارم؟ » از شرابه های روسری مادرم سید حسن حسینی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 06:21
نمی دانم چه شد که از اول این بهار..این بغض در گلویم مانده است. رسوایم می کند میان این همه خنده و شادی.. حالا دارد سوره ی مریم را می خواند. و چشم های من که طاقت ندارند : و اذکر فی کتابک مریم.. اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا ... فاتخذت من دونهم حجابا . .. و من به این -من دونهم- سخت معتقدم. : فارسلنا الیها روحنا فتمثل...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 08:22
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است .. .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 07:35
سراسر درد و آهم کن . . . فقط یکدم نگاهم کن ! « راستی در میان این همه اگر تو چقدر بایدی؟ » قیصر.. پ.ن : از حال و روزم هیچ کس جز خدا خبر ندارد. و کفی بالله شهیدا .. و من مثل تمام روزهای زندگی ام جز به رحمت اش به هیچ امیدی نمانده ام.. و لبخند دروغین هیچ شبی روزم را تاریک نکرده.. پ.ن : من این روزها یاد گرفته ام که از خودم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 07:18
نه مجنونم که دل بر دارم از دوست .. ..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 11:03
ربنا لاتزغ قلوبنا ..بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه. انک انت الوّهاب! پ.ن : هیچ وقت تحت تاثیر آدمی قرار نگرفتم..جز آدمی که از خدا می ترسید..
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 00:17
دلم برای کسی تنگ نشده...همه ی آدم هایی که دوستشان داشته ام تمام این روزها پیش چشمم بوده اند... حکایت همان "کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را"ست... اما خاک را تا بخواهی دلتنگ شده ام... دیوارهای دو کوهه...سنگلاخ های هویزه..نخلستان های مینو .. برای حرم آقا دلم تنگ شده .. آقایی که خودش غریب الغرباء است ولی همیشه...
-
ما اهل کوفه نیستیم ..
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 23:03
اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک.. « تبری می جویم از سنگ جاهلی که نرخ مروارید محمدی را شکست از پولادی که در کوفه برج آفتاب را به دو نیم کرد و در عاشورا بوسه گاه نبی را در نوردید..» سید حسن حسینی
-
spring break
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 11:24
اگر آن صنم ز ره ستم پی کشتنم بنهد قدم لقد استقام بسیفه و لقد رضیت بما رضی .. به دیار عشق تو مانده ام ز کسی ندیده عنایتی به غریبی ام نظری فکن تو که پادشاه ولایتی !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 04:10
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم! الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله .. پ.ن : درست یکسال از اینجا آمدنم گذشت..مثل برق.. از خدا شرمنده ام .. که هیچ قدمی در راهش بر نداشته ام.. و به خودم ستم کردم .. ربنا اننا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 11:54
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم ... پ.ن ۱ : انصاف نبود که دستم را بگیری و درست سر بی قراری رهایم کنی به آرزوهای دور.. پ.ن ۲: از روزهای شلوغ.. از روزهایی که هر روز و هر لحظه به آدمی یا حرفی فکری می کردی..فاصله گرفته ای. و حالا هیچ.. سکوت.. من حتی نوشته های قبلی همین جا را هم نمی توانم بخوانم چرا نباید آدم از خودش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1389 03:29
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را .. پ.ن : یا سریع الرضا .. دلم برای ضریح آقا تنگ شده..و چشمان کودکی که به چشمان اشک آلود من خیره می نگریست.. من هر وقت میرسم به اینجای شعر قیصر که : - آیا در روزگار آمدنت هستم..- چشم هایم داغ میشود..
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 13:59
یا مقلب القلوب و الابصار.. ثبت قلوبنا علی دینک .. بهار را دنبال می کنم به دست های تو می رسم ... -سید حسن حسینی- پ.ن : بهار را به -همه پرسی- گذاشتند.. از دست رفت!
-
بسم الله النور ..
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 06:36
الحمدلله الذی هو بالعزّ مذکور و بالفخر مشهور و علی السراء و الضراء مشکور پ.ن : میان این همه دل شکستگی دلم به نگاه تو خوش است.. و به لحظه ای که شاید باز دوباره سراغ دلبستگی هایم را بگیری و با محبت معصوم تاریخی ات مرا از خودم نجات دهی.. اگر همه هم انکارم کنند من به آیه های دست تو ایمان آورده ام و به گرمی مهربانی مادرانه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 08:16
به وفای تو که بر تربت حافظ باز آ کز جهان می شد و در آرزوی روی تو بود .. .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 21:46
امید قد تو می داشتم ز بخت بلند نسیم زلف تو می خواستم ز عمر دراز .. . پ.ن : به اینجایش که میرسم دوام نمی آورد چشم هایم. و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربنا .. تقبل منا .. انک انت السمیع العلیم. ربنا وجعلنا مسلمین لک و من ذریتا امة مسلمة لک و ارنا مناسکنا و تب علینا انک انت التواب الرحیم . .. مدام در خاطرم...
-
السلام علیک حین تقوم ..
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 07:35
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید .. پ.ن : شاید این بهار دلش را به تو بسپارد.. بنفسی انت من مغیب لم یخل منا .. اللهم عجل لویک الفرج و العافیة و النصر وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه .. السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین السلام علیک یابن فاطمة الزهراء لیت شعری این استقرت...
-
ما همه سرباز تو ایم خامنه ای!
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 23:54
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور رحیم آل عمران - ۳۱ فالله خیرا حافظا و هو ارحم الرحمین!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 09:56
روزی که با تو بودم با تو بودم . با تو بودم .. در زیر چتر باران گفتی : خوش است «بودن».. گفتم : کنار یاران .. کنار یاران . کنار یاران .. پ.ن : و توکل علی العزیز الرحیم الذی یراک حین تقوم و تقلبک فی الساجدین انه هو السمیع العلیم ..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 11:47
بهار توبه شکن می رسد .. چه چاره کنم ؟ پ.ن : محض خاطر تو بی قرار می شوم و دلم را می سپارم به جدایی های تکراری و حرف هایی که بی تو مدام می آیند و می روند و -از خاطر- می برند.. مرا به گمراهی قسم. به همان لحظه که ناگاه دستش را گرفتی و از قلبی ناشناخته که از شهرش گریخته بود دلی ساختی بی قرار .. مرا به نگاه تو قسم که به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 11:55
نه حرفی برای گفتن دارم و نه حرفی برای نگفتن . میان هم همه ی آدم ها یک باره بی قرار می شوم و نمی توانم نفس بکشم انگار.. از جمعیت ها دلم می گیرد و از هم صحبتی ها گریزانم. یاد سال اول دانشگاه می افتم کلاس ادبیات بود و آقای رفیعی. و جزوه ای خلاصه ی تمام دلتنگی های استاد. و دقیقه هایی که مدام دلم می خواست تمام شود و راحت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 12:10
عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ ..