هو الاول و الآخر یار!

نه اینکه از فراق یک دوست چنین پریشان باشم ..نه!

تنها دردم این است که :

                               حیف از آن سرمه که بر دیده نابینا رفت ...

انی مهــــاجر الی الــله ، انه هو العزیز الحکیم

آن آرزو...

چقدر دلم می خواست با شماها باشم...

ای ناخدا !

جواب خدا را چه میدهی؟

بای ذنب قتلت!؟!

همیشه شجاعت گناه کردن را بر خفت زهد آشکار
ترجیح می دهم...
نمی دانم این چه فضای مسخره ایست که گریبان گیر شده است...
همه از همه بدتر!

یاد این بیت از حافظ می افتم که :
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست!
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست!!!

اما هنوز که هنوز است دنیا خیلی بهتر از آن است که درباره ی او فکر میکردم!

یک جام دگر بگیر و من ... 

اللهم احکم بیننا و بین قومنا
فانهم غرونا و خذلونا و قتلونا...

He deals the cards as a meditation
And those he plays never suspect
He doesn’t play for the money he wins
He doesn’t play for the respect
He deals the cards to find the answer
The sacred geometry of chance
The hidden law of probable outcome
...The numbers lead a dance