نه اینکه از فراق یک دوست چنین پریشان باشم ..نه!
تنها دردم این است که :
حیف از آن سرمه که بر دیده نابینا رفت ...
انی مهــــاجر الی الــله ، انه هو العزیز الحکیم
همیشه شجاعت گناه کردن را بر خفت زهد آشکار
ترجیح می دهم...
نمی دانم این چه فضای مسخره ایست که گریبان گیر شده است...
همه از همه بدتر!
یاد این بیت از حافظ می افتم که :
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست!
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست!!!
اما هنوز که هنوز است دنیا خیلی بهتر از آن است که درباره ی او فکر میکردم!
یک جام دگر بگیر و من ...
اللهم احکم بیننا و بین قومنا
فانهم غرونا و خذلونا و قتلونا...