و عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا ...

۱. الحمدلله...

۲. حنای دنیا دیگر برایم رنگی ندارد . نه عشوه هایش
دلم را می برد و نه ناراحتی ها یقه ی احساسم را می چسبد..
مثل یک داستان جذاب و هیجان انگیز.

حالا درست احساس کودکی را دارم که دارد خوب به
قصه های شبانه ی مادرش گوش می کند..
نمی داند که دل به خواب بسپرد یا
به صدای دل انگیز و نوازشگر مادر
و داستانی که پر از فراز و نشیب است .
پر از غصه و شادی ... اینقدر زیبا تعریف می کند
که انگار زندگی ات بوده است..

۳. همیشه جمع بوَد خاطری که غمگین است..


تشنه ی یک صحبت طولانی ام...

من آن روزی که چون شبنم
عزیز این چمن بودم
تو ای باد سحرگاهی
کجا در بوستان بودی...؟

« در من چه وعده هاست
در من چه هجر هاست
در من چه دست ها به دعا مانده
روز و شب
این ها چه می شود؟
باور نمی کنم که عشق
نهان می شود به گور
بی آنکه سرکشد گل عصیانی اش به خاک
باور نمی کنم که دل
روزی نمی تپد..
نفرین بر این دروغ..

این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک روز بی گمان

سر میزند ز جایی و خورشید می شود
..
تا دوست داری ام
تا دوست دارمت... »



۱. علامه موجود خارق العاده ای بوده است.
از آن ها که معادلات بیشتری را از زندگی فهمیده.
جایی می گوید :

انسان چون هست و نمی تواند که نباشد
معنی نیستی را نمی فهمد..
و نمی تواند که بفهمد..

۲. روزگار خیلی حسود است
این ریخت و پاش و همهمه و غوغا
و دل شکستگی و آزار را می بیند ،
باز هم چشم به
آن خرده دل خوشی های مانده دارد..

۳. به نظر من آدمی که دشمن نداشته باشد
هیچ دوستی هم نداشته.

السلام علیک یا بقیة الله ..

اللهم عجل لولیک الفرج...

و العافیه و النصر
و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه
و المستشهدین بین یدیه
..



پ.ن :« در شگفتم که سلام ، آغاز هر دیدار است
ولی در نماز پایان.
شاید این به آن معناست که
پایان نماز ، آغاز دیدار است..»

 شریعتی

گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی..
سخن تلخ نباشد
چو برآید به زبانت..

سعدی 



If you are not too long, I will wait here for you all my life


Oscar Wilde