نازنینا ... نازنینا . .

ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات
سیجعل لهم الرحمن ودّا

مریم-۹۶



در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او
در فغان و در غوغاست..

پ.ن : درست در میان راه..
باز سراب فریبم داد..
اما تو میدانی
تشنه گی بهانه بود
به دنبال دست های تو بودم..

خدا میداند که
راهی را نمی روم که
آخرش تو نباشی..
حتی اگر راضی نباشی
به تلف شدن دلم..

حالا شاید دلم تنگ باشد
به جهنم..
با آرزوی تو
به بهشت می روم..؟

پ.ن : من رمز تو را لمس کرده ام
و دیگر دلخوشی ها
غصه ام را آرام نمی کند..

و لسوف یعطیک ربک فترضی..

اللهم اهل الکبریاء والعظمه..

نمی دانی وقتی اینجوری خبر عید را میشنوی چقدر دردناک است
اینکه یک فرصت دیگر از زندگی را از دست داده ای..

الان تنها آرزویی که دارم قطره ایست از آن
شوق عجیب هر سال که
روز عید به سراغ دل خیلی ها می آید..
از نزدیک سحر از خانه می روند برای نماز..
و خدا می داند که زیر لب چه حرف ها که نمی زنند..
چه نجواها که نمی کنند و
خدا می داند که این -اللهم لبیک- شان چقدر
دلم را می لرزاند..
من قدر این چهره های نورانی را
روزهایی مثل امروز می فهمم..
که از همه شان دورم..
و صدای گریه ی پنهان وقت قنوت شان
و نعمت لبخند بعد از نمازشان
را از دست داده ام.

نمی دانم اینجا فردا عید است یا نه.
اما امشب همزمان با شما
نماز عید می خوانم
حتی اگر قبول نشود
حتی اگر عید نباشد..

وقت شرعی من دلم است
که همیشه انگار قضا می شود..

همیشه در انتها
لبخندش
آغازم می کند..

اللهم لک الحمد حمد الشاکرین..

لشکر عشق سعدیا..غارت عقل می کند..



پ.ن : قبل ها از غم فرار می کردیم..
حالا از هم !

پ.ن : تا حالا هیچ وقت پایان یک فیلم یا یک کتاب را سرزنش نکرده ام
فهمیده ام که داستان ها اگر شبیه روزگار باشند
درست مسیری را طی می کنند که نباید..

پ.ن :  انگار باز هم عجله کردم..
زندگی را نباید حدس زد
و گر نه ترکش هایش در روحت می ماند..
و به ندرت خوب میشود..

پ.ن : :شاید دلم
- این دعای قدیمی- . ..