همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد

اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی..

سعدی


لنا اعمالنا و لکم اعمالکم
سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین!

پ.ن : جمله ای که خوب از شازده کوچولو یادم مونده
همون ترجیع بند معروفش هست که :

- من مسوول گلم هستم!

به عین الیقین فهمیده ام که هر جا به اختیار حق گلم را
نادیده گرفته ام ، مجازات شده ام..
و این یعنی گل من حقیقت دارد و

- من مسوول گلم هستم!

پ.ن : همه ی ما مدیون امام خمینی (ره) هستیم
که معنی زندگی واقعی رو بعد از قرن ها فراموشی
به ما یاد داد..
من حالا هر روز زندگی را دوست دارم
و مرگ را هم ..
و خوب می فهمم که زندگی یک فرصت طلایی است
برای اثبات عشق ..
و چقدر خوب می شود که زندگی مان
به زحمت و رحمت بگذرد..
چقدر شیرین است چشم به دست تو
برای تو داشتن..

--------------------------------
ای رمز ناشکفته ی هستی
ای مهربان همچو دست های مادرم..

اتصالی نیست
صدای تو را می بوسم..

بی تو اگر به سر شود- بی همگان به سر شود!



...

من و تو را
دگر همین
طاقت بی ترانه بس..
ز عشق هم
دگر همین
آتش بی بهانه بس..


الهی لا تودبنی بعقوبتک

و لا تمکر بی فی حیلتک..

پ.ن : حالا خوب می فهمم یعنی چه که
سید می گفت :‌ ثانیه های نامی حسرت..
از دور شاید درست معلوم نیست
اما تو که میدانی از هر لبخندی
-هر چند ناممکن-
سراغ تو را می گیرم
و روی هر آتشی
دست تو را لمس می کنم..

دروغ چرا...
در این همه قنوت
بین دست های من
تو بودی
و انگار نمی دانستم..

از تو هرگز..
ولی از خود
نا امید شده ام دیگر..

اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد

آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت
رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد

صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه
آه، کی این آیینه غرق غبار و گرد شد؟

هر چه با مقصود خود نزدیک تر می شد، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد

هر چه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه می پنداشت درمان است، عین درد شد

درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد..

قیصر

 


پ.ن : الحمدلله الذی نور وجه حبیبه..