از دور یا نزدیک
نفرت آغشته به دروغ و دو رویی را لمس میکنم..
تنها می دانم نباید گفت..
زیر لب برای خودم می خوانم:

من آن شمعم که با سوز دل خویش

فروزان می کنم ویرانه ای را

اگر خواهم که خاموشی گزینم

پریشان می کنم کاشانه ای را

نظرات 6 + ارسال نظر
ساهیک پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

محمد جان لطفا برای همه بگو و خود را منتشر کن..

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 06:06 ب.ظ

دوست عزیز منظورتو از نفرت اغشته به دروغ نفهمیدم ممکنه بگی منظورت چی بوده ممنون میشم

محمد بازارگان پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:42 ب.ظ

دوست عزیز!
چه گویم من ز اندوه دل و خون جگر
این سخن بگذار تا وقت دگر!

[ بدون نام ] جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:53 ق.ظ

باور کن می تونی یه کم بهتر ببینی!

محمد بازارگان جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:51 ق.ظ

باور کردم!

بهزاد جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 02:24 ق.ظ

با عرض سلام حضور دوست گرامی
دست شما درد نکند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد