مثل یک بهت
 بر چارچوب در تکیه می‌کنم
 شب ادامه می‌یابد
 تا نمی‌دانم...!

بار خود را بستم
رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر...

کینه برای مومن سم است.

پ.ن۱: من علمنی حرفا فقد سیرنی عبدا !!

پ.ن۲: این چند خط فی البداهه به ذهنم رسید
          شاید درک عمیق تر آن منوط به لحاظ اصلsuperposition است.

غوطه ور در کام دریای شمال!
در جنوب فکر تو،
راهی به مرکز می برم.

پاسکال می گوید:
دیوانگی بشر چندان ضروری است
که دیوانه نبودن ،خود شکل دیگری از دیوانگی است.

پ.ن۱: من بقیه را احمق فرض می کنم!
پ.ن ۲: در بعضی نقد ها هر دو  طرف راست میگویند
           و هر دو حق دارند.(ر.ک-->پ.ن۱)

اگر این دیدار های دربی رفت و برگشت نبود
از کجا می تونستن بفهمن که ما اینقدر مسخره ایم!