سرشک گوشه گیران را چو دریابند دُر یابند رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند... چو منصور از مراد آنان چو بردارند بر دارند که با این درد اگر دربند درمانند در مانند...
به یک هیچ کس می باشد! : من گمان کنم شان حافظ از معنی اجل باشد! اینطور به کلمات نچسبید! کلمات استاد بازی دادن آدمها هستند...بعضی این را دریافته اند و خود را به کلمات ضمیمه می کنند.. می دانم جملاتی که برایت نوشته بودم سخت آمده بودت..متاسفم اما احساس کردم میدان نبرد را با شب شعر اشتباه گرفته ای! جانت را نجات دادم!
خیلی قشنگ بود
از کجا آوردیش (به سبک قوه قضاییه!)
اين شعر خيلی ايهام داره. مخصوصا در آهنگ خونده شدن.
بعد از یه غیبت طولانی ... سلام !
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز
موفق و پیروز باشید
تقريبا تمام وب لاگتون رو خوندم از سال ۸۳ تا الان .. نوشته هاتون خيلی بهم آرامش ميده و انگار اين وب لاگ و اين مطالب يه گوشه دنج برای تنهايی هام
دستتان رو از راه دور می بوسم
بیت آخر رو برام معنی می کنی مهندس یا اینکه اینم تو شان شما نیست!...یا علی مددی...
به یک هیچ کس می باشد! :
من گمان کنم شان حافظ از معنی اجل باشد!
اینطور به کلمات نچسبید!
کلمات استاد بازی دادن آدمها هستند...بعضی این را دریافته اند و خود را به کلمات ضمیمه می کنند..
می دانم جملاتی که برایت نوشته بودم سخت آمده بودت..متاسفم اما احساس کردم میدان نبرد را با شب شعر اشتباه گرفته ای!
جانت را نجات دادم!
بیت آخر میگه:
مثل حلاج اگه از مرادشون دست بر دارند اونوقت میرن بالای دار! نتیجه گیری اخلاقی: نباید دست از مراد بردارند!
چرا؟(چرا مصرع اول درسته؟) با «که» در مصرع دوم جواب رو شروع میکنه!
برای اینکه اگه با این درد بمونند اونوقت در حقیقت درمان شده اند! (کلمه آخر هست «درمانند» یعنی درمان شده اند!
کولاک کرده نه؟!