Seeping Rays

شب ز آرامش موّاج صدا می پوسد...صورتم را ز پس پنجره ها می بوسد...

نظرات 3 + ارسال نظر
وحید چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:31 ق.ظ http://asoon.blogsky.com

احساس خشم، کینه، حسد ، تکبر و عشق رو از انسان گرفتند و به جزیره ای تبعید کردند وتنها احساس عقل رو به عنوان برترین احساس برای انسان باقی گذاشتند چون بدون عقل انسان از بین می رفت. به احساسات تبعید شده گفتند که سعی کنید خودتون رو به انسان برسونید. ولی از اون طرف عقل خیلی راحت زندگی می کرد چون نه با خشم نه با کینه نه با حسد و نه با عشق از یاد انسان می رفت و همیشه با انسان بود و این برای یک احساس یعنی خوشبختی واقعی.
در اون جزیره دور دست خشم همیشه عصبانی بود تا مدتی اصلا فکرش کار نمی کرد که باید چیکار کنه. کینه هم همیجوری بود بیشتر از اینکه تو فکر نجات خودش باشه از دست بقیه احساسها که جاشو تو اون جزیره کوچولو تنگ کرده بودند عصبانی بود. حسد هم که طبق معمول از داشتنی ها و ندانشتنی های بقیه در عذاب بود.تکبر هم فقط به فکر خودش بود، فکر می کرد خیلی مهمه ولی بیچاره نمی دونست تو این جزیره هیچی نیست به جز یه احساس تبعید شده. عشق هم خیلی ظریف تر از این بود که بتونه این جدایی رو از انسان تحمل کنه. بقیه در www.asoon.blogsky.com

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ق.ظ

شب صدا داشت ...

داش علی پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:30 ق.ظ http://dardodel.persianblog.com

مرسی که بهم سر زدی .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد