شرح الشروح!

تنها احساس این روزهایم ، احساس بی لیاقتی محض است!

پ.ن:  شاعری خون قِی کرد
                      تاجری دید و خیال مِی کرد
  گربه ای دور لبش را لیسید
                      عابری راه خودش را طی کرد!.....

نظرات 6 + ارسال نظر
سرمه پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:41 ب.ظ

یکی هم پرسید : عمرش کمه اما اهل این حرفا نیس!هس؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:53 ب.ظ

مِی ..

JaSa پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.harmony.blogfa.com

من هم تنها احساس این روز هایم این است که تو چقدر بی لیاقتی! .. رها کن این بیغوله ماتم زده رو! .. حالا در این هوای دلچسب کوه میایی یا مثل ... افتادی رو کتابهایت؟

MB جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:16 ق.ظ

مثل ... افتادی رو کتابات!

باد صبا جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ق.ظ http://baadesabaa.persianblog.com

بدبختی اینست که بی لیاقت بشویم یا نشویم احساسش می کنیم. کمی بی خیالی... کمی فراغ خاطر... نیست؟ نیست!

علیرضا جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:14 ب.ظ http://nerd.blogfa.com

دانشجویی از سر بام افتاد
مرد دانا نشست و کلی خندید
عاقلان فهمیدند
قلب قناری های دانشگاه شریف شکست

پ.ن: و هنوز نفهمیدیم انتظار از دست دادن یک دوست چقدر کشنده است والا آن را برای دوستانمان تجویز نمیکردیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد