تنها احساس این روزهایم ، احساس بی لیاقتی محض است!
پ.ن: شاعری خون قِی کرد تاجری دید و خیال مِی کرد گربه ای دور لبش را لیسید عابری راه خودش را طی کرد!.....
یکی هم پرسید : عمرش کمه اما اهل این حرفا نیس!هس؟
مِی ..
من هم تنها احساس این روز هایم این است که تو چقدر بی لیاقتی! .. رها کن این بیغوله ماتم زده رو! .. حالا در این هوای دلچسب کوه میایی یا مثل ... افتادی رو کتابهایت؟
مثل ... افتادی رو کتابات!
بدبختی اینست که بی لیاقت بشویم یا نشویم احساسش می کنیم. کمی بی خیالی... کمی فراغ خاطر... نیست؟ نیست!
دانشجویی از سر بام افتاد مرد دانا نشست و کلی خندیدعاقلان فهمیدند قلب قناری های دانشگاه شریف شکستپ.ن: و هنوز نفهمیدیم انتظار از دست دادن یک دوست چقدر کشنده است والا آن را برای دوستانمان تجویز نمیکردیم.
یکی هم پرسید : عمرش کمه اما اهل این حرفا نیس!هس؟
مِی ..
من هم تنها احساس این روز هایم این است که تو چقدر بی لیاقتی! .. رها کن این بیغوله ماتم زده رو! .. حالا در این هوای دلچسب کوه میایی یا مثل ... افتادی رو کتابهایت؟
مثل ... افتادی رو کتابات!
بدبختی اینست که بی لیاقت بشویم یا نشویم احساسش می کنیم. کمی بی خیالی... کمی فراغ خاطر... نیست؟ نیست!
دانشجویی از سر بام افتاد
مرد دانا نشست و کلی خندید
عاقلان فهمیدند
قلب قناری های دانشگاه شریف شکست
پ.ن: و هنوز نفهمیدیم انتظار از دست دادن یک دوست چقدر کشنده است والا آن را برای دوستانمان تجویز نمیکردیم.