آن روز که فرا رسد...نه تیری خطا رود و نه زخمی بهبود یابد!
حقیقتا مصیبت است وقتی تمام زحمات چهار ساله را نقش بر آب می بینی!
گاهی تیم های خوب حتی به جام جهانی هم نمی رسند ، چه برسد به اینکه...
صبر صبر الاحرار و الا سلا سلو الاغمار!
یا چون مردان بزرگ شکیبا باش!
و یا چون چهار پایان بی تفاوت!
پ.ن : به طور اتفاقی چشمم به دست نوشته های این حضرت آقا
حرفه ی خبرنگاری را با بنای اهرام مصر مقایسه می کند و می خواهد
به خواننده بفهماند که روسای آنها هم مثل فراعنه اند!
تو از نوشته هایش یک ذره دلسوزی استشمام می کنی؟
راستش را بگو!
وقتی دوستانت از دست رفته ات را با اکراه دوست خطاب می کند!
تو درد می کشی و او حرف می زند!
تو از فراق می سوزی و او دروغ می گوید!
تو ساکت گریه می کنی و او ...
گمان می کند می تواند جز عده ای آشفته عقل و تاریک دل همه را همراه خود سازد!
از دوستان تو هم استفاده ی سیاسی میکند
توآنجا بودی وقتی دوستانت در برابر سیل تهمتها و دروغ های همین ها
با مشت های محکم و طنین برادرانه فریاد می زدند:
ابالفضل علمدار...
این کلمات را از علی برایت می نویسم ، هر چند تو هم مثل من عمقش را نمی فهمی
اما دریافت مصداقش ساده است...
« او از دین به مقداری که او را به دنیا نزدیک کند برگرفته و به عمد حقایق را
بر خود پوشیده داشته تا شبهات را بهانه ی لغزش خود قرار دهد!»
تنها دلیل شب بیداری من تو هستی
محمد صدرا ...بسیار تاثیر گذارنده بود...گر چه نباید افراد را به خاطر یک اشتباه کوچک و حتی یک نفهمی بزرگ تخطئه کرد...لی من هم خیلی از نوشته ی اون آقا (!) عصبانی شدم!....وبلاگ اش را که باز می کنم هیچ احساس خاصی غیر از تکلف نگارنده که علیرغم ادعایش ادبیات خوبی هم ندارد به من دست نمی دهد!!...
دادش صدرای عزیز ... گرچه باهات موافقم اما ... کلمات حرمت دارند .. اینچنین نثار کسی نمی کنند !
:دی!
همین حرف هاس که از م.ب یه محمد بازارگان ساخته!
منظور؟
درباره بند اول این پست باید بگم که خیلی آب زیر کاه هستی!