همین که مقابل تو
خاموش مثل خداوند سایه ها
به خواب آفتاب رفته است ،
منم!
منم که از عطر آهوی هوا می فهمم
رمه های هراسیده ی این همه ابر
از شیب کدام فصل تشنه
به جانب برنج زار مشرقی رفته اند!
دیگر دیر است بدانم
در غیاب سایه به آفتاب چه می گویند
شبی که به حیرت سایه روشن تو رسیدم
عجیب
چراغ ها دیدم شکسته به دست باد !
شکسته به دست باد..شکسته به دست باد!
با ملائکی غمگین
که نجات مرا
به خط روشن ترین کاتبان شهید می نوشتند
حالا هی حضرت علاقه!
دیگر چه آمدن ، چه آوازی ؟
من که خراب خواب تو می روم از گریه های بلند ...
سید علی صالحی
الفباى درد از لبم مىتراود
نه شبنم، که خون از شبم مىتراود
سه حرف است مضمون سى پاره دل
الف، لام، میم از لبم مىتراود
چنان گرم هذیان عشقم که آتش ،
به جاى عرق از تبم مىتراود
ز دل بر لبم تا دعایى برآید
اجابت ز هر یاربم مىتراود
ز دین ریا بىنیازم، بنازم
به کفرى که از مذهبم مىتراود!
«أَلْعُلَماءُ غُرَباءُ لِکَثْرَةِ الْجُهّالِ.»:
عالمان، به سببِ زیادى جاهلان، غریب اند!
امام جواد علیه السلام
قصه ی آن حکیم را در مثنوی شنیده ای که طاووسی
را دید که پرهای خویش به منقار می گرفت !
از تعجب پرسید :
دریغت نمی آید؟
گفت:
پیش من جان عزیز تر از تن ،
و این عدوی جان من است!
پ.ن: من تغییر کرده ام!..راست می گویی!
شارلوت برونته می گوید:
کشف حقیقت آسانتر از درک آن است!
پ.ن:
می گویم : نباشید بهتر است!
نمی خواهم باز هم کم بیاورم!
من عهد کرده ام!
باشه؟
پ.ن : تازه می فهمم این اصطلاح رو که :
فلانی این پاش به اون پاش recommendation میده ، یعنی چه!