بسم الله الرحمن الرحیم
کهیعص . ذکر رحمة ربک عبده زکریا
 اذ نادی ربه نداء خفیا
 قال رب انی وهن العظم منی واشتعل الراس شیبا
ولم اکن بدعائک رب شقیا
 وانی خفت الموالی من ورائی وکانت امراتی عاقرا
فهب لی من لدنک ولیا
 یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا
 یا زکریا انا نبشرک بغلام
 اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا...

 


پ.ن: به نظر من معرکه بود.
-یک تکه نان- را می گویم.
یا رفیق من لا رفیق له!
چیزی بیش از یک شروع تاریخی!
فیلم با یک قطعه ی دل انگیز از آیات سوره ی مریم
تمام میشود...
این دوست باصفای ما باعث می شود
تمام اطرفیانمان در سینما مبهوت صدای گریه ی او شوند.
و ما نیز...


پ.ن: راستی اسمش صدرا بود!
همین دوستم را می گویم
می گفت در بخش صادرات سنگ فعالیت می کند.
بعدا فهمیدم که در سازمان دفاع از حقوق ملت فلسطین
عضویت دارد!!*

-امشب توفیق دیدار خصوصی با شهدای گمنام دانشگاه حاصل شد...
وقتی طنین تنهایی این قطعه از دعای کمیل
که- اللهم واسالک سوال من اشتدت
 فاقته و انزل بک عند الشدائد حاجته
وعظم فیما عندک رغبته ...
با نوای این دل همراه شد ،
دیگر طاقتی نمانده بود...غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا!


 

*یاد این جمله حاج آقا امجد افتادم که :

برادرم!
تظاهرات را بی خیال . صمیمیت رو بچسب!

... باید آدمها را از نو بشناسیم...نه از تظاهراتشان!