در شب هجران مرا پروانه ی وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع...



من اختیارِ  ِ خود را تسلیم عشق کردم...

شب هر چقدر هم که تاریک باشه
یادت بمونه:
نمی تونی اشک هایت را پنهان کنی
آخه اینجا یه پنجره هست
که دل های شکسته رو خوب می فهمه

نور خورشید به دریا که می تابه
خیلی قشنگه... نه؟
نگاه به آتش و دریا چشم را نوازش میده
نه؟
چشمانت هم آتش بود هم دریا...
وقتی خورشید نگاهت می کرد...

پ.ن :‌ فرصت تنهایی
اولین چیزی که بهم یاد داد این بود که با تمام وجود
فهمیدم  آدم توی این دنیا هیچ کس رو جز خدا نداره!
وقتی نگاه کردم که در ازای خطاهای همیشه ام چقدر خدا لطیف و نوازشگر بوده
وقتی به کوله باری که بعد از بیست و چهار سال روی دوشم بود فکر کردم
وقتی به اینکه دنیا چقدر بدون چشمه های زلال ، بی معنی و پوچ میشه...
درد تمام روحم رو تسخیر کرد
تازه می فهمم که چرا هر آدم پاکی رو که می بینی
ورای چهره ی متبسم و همیشه خنده رویش
میتونی یه غم به اندازه ی یک هجران عمیق در قلبش پیدا کنی...

پ.ن : از دانشکده ی قبلی...خیلی ها را دوست داشتم
اما با دکتر شاهرخی ارتباط قلبی داشتم
نه به خاطر اینکه حالا فقط ایشونه که سراغ میگیره
نه...یه استاد مومن واقعی بود.

دوستی می گفت : دانشکده حالا شبیه مجتمع میلاد نور شده!
برای چه اش ...بماند!

پ.ن : من فکر نمی کنم که حتی ذره ای به درد نظام و انقلاب بخورم
در میان مردم آنقدر آدم های پاک و مستعد زیاده
که هیچ نیازی به وجود من نیست.
این من هستم که به نظام و انقلاب اسلامی نیاز دارم!

پ.ن : یه روزی حضرت امام(ره) می فرمودند :
نگید انقلاب برای شما چیکار کرده
بگید شما برای انقلاب چی کار کردین

چرا امروز هیچ کدوم از مشایخ شهر! این حرف ها رو نمی زنن؟
از برادران معلوم الحال به ظاهر اصلاح طلب که بگذریم
مگر قرار نبود اصولگرایی به معنی ترس از خدا باشه؟
سایت بازتاب که حالا دیگر شهره شده به تخریب رسمی!
این رو بخونین و با توضیحی که ساتیار امامی داده
مقایسه کنین؟

پ.ن : ...

دلم برای حرم حضرت معصومه(س) خیلی تنگ شده
خیلی حرف ها هست که فقط اونجا می تونم بگم
به اندازه ی یه بغض فرو خورده این روزها سنگینم!

نظرات 15 + ارسال نظر
nerd دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ

بابا دارم بهت میگم پاشو بیا پول بیلیطت هم پای من! یه سر میریم قم به خرج من... OK؟

MB دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:42 ق.ظ


من اختیارِ ِ خود را تسلیم عشق کردم

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:20 ب.ظ

البته این جمله مربوط به ویل دورانت است که : نپرسید کشورم برای من چه کرده است بپرسید من برای کشورم چه کرده ام ؟

MB دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ب.ظ

این ربطی به جمله ی بالا نداشت

اتفاقا جمله ی ویل دورانت هم به نظرم
چرند می آید
یعنی چی کشورم برای من چی کار کرده؟
مگر کشور آدم مسوولیتی در قبال آدم داره؟؟
این دولت ها و حکومت ها هستن که مسوول هستن
و میشه ازشون توقع داشت.

اگر هم هدف توهین و اینهاست
رسما بگم که اینجا اصلا دموکراسی وجود نداره
به محض اینکه کامنت چرتی داده بشه
دیلیت میشه!

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:35 ب.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:14 ب.ظ

http://baztab.com/news/54635.php

baztab rast gofte
shomahayee ke hey doroogh migin
teflaka
delam baratoon misooze

MB دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:47 ب.ظ

برای روشن شدن حقیقت می تونین این رو بخونین:

http://rajanews.com/News/?3547

یا اینکه اگه خیلی به این دوست جیره خور ما
ارادت دارید
برید اینجا رو ببینین:

http://www.hamedtalebi.blogfa.com

--البته حشر و نشر با حشرات بهتر از این هم
نمیتونه نتیجه ای داشته باشه!

MB دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:01 ب.ظ

این رو هم ببینین
این دوست شوتمون اشعار یزید رو (البته نه همه اش رو!)
که نشان از شعف از حادثه ی کربلاست
بار رئیس جمهور کرده
و جالب تر اینکه همه ی اینها
عطف به همین دروغ بازتاب بوده!
!!!!!!!!
http://alpr.30morgh.org/archives/005167.php

آقا من نمی فهمم!
اونجا چه خبره؟؟؟؟
زشته به خدا
از خدا بترسین!

حامد.ع دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:20 ب.ظ

Bazam khoshbehalet ke khoda ro dari !

MB دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:14 ب.ظ

چیه حسودیت میشه؟ :دی

ببین قدرت ال..
قراره با صادق بیایم پیچت!
کار و اینار رو واسه یه روز تعطیل کن
اینقدر خدمت به دولت بیگانه نکن@

MB دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ب.ظ

راستی حامد
من آخرش نفهمیدم تو
متعلق به بچه های بازتاب هستی
(بعضی حرفات که ادعای حزب اللهی بودن داره
و زیاد هم حرف از کارآمدی میزنه و به دولت فحش
میده و در عمل...)
یا واقعا بدون شعار حزب الهی هستی!

موضعت رو مشخص کن

نقل است که یکی شلوارش رو بر عکس پوشیده بود
از در که رد می شد
نمیشد فهمید داره میره یا داره میاد! :دی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:34 ق.ظ

chera asbani hastid?

هومن سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:43 ق.ظ http://aaftab.blogfa.com

میگم محمد اگه میدونستم قطر هم این قدر خوب شده بجای پاریس میرفتم تعطیلات اونجا :دی

MB سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ق.ظ

نه عصبانی نیستم!
مشخصه؟؟

بابا هومن
اینجا وبلاگه
اورکات که نیست که :دی

حامد.ع سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ

che esrari dari jav ro siasish koni?

eshareie man be in tike boud akhavi.

پ.ن :‌ فرصت تنهایی
اولین چیزی که بهم یاد داد این بود که با تمام وجود
فهمیدم آدم توی این دنیا هیچ کس رو جز خدا نداره!

kariam be dolat nadashtam.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد