باید خوشحال باشم...نه؟
اما نمی فهمی که بغض گلویم را می فشارد
راه نفس هایم را تنگ کرده
باز هم طبق معمول زندگی ام ،
باز هم دستان کوتاه و صدای ناتوان و پای آبله...
آی ...دریغ از این همه غفلت!

خدایا!
به اندازه ی همه ی دلتنگی هایی که جز با تو
نگفتم ، دستانم خالی است!
خدایا‌!
به لطفت محتاج و به شوقت بوده ام
راهی بساز که بمانم در این خواهش نحیف!
خدایا!
به اندازه ی محبت شب ها
و درد تمام اشک ها
تو را سپاس میگویم که در برابر کوتاهی
و غفلت و اشتباهم راه نعمت را بر من باز نگاه داشتی
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هدانالله...

آی که دلم تنگ است...
به اندازه ی بغض هر آیه که می خوانم!