درب هواپیما که باز شد
نگاهم به جوانی افتاد با
ته ریش کم و چشمانی درشت
با لباس مقدس سپاه

لبخندش رو که دیدم
انگار همون لحظه ی اول تمام دنیا رو بهم بخشیدن!