کلمینی یا فاطمه ...
گوش کن!
این را نسیم بغض آلود
هر صبح زمزمه می کند...

آی که دلم می خواهد مثل ابرهای
سنگین و داغدار گریه کنم...



پ . ن : ...

گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست...



اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم
اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم
اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم

اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا...

سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم
او به ما مشتاق بود...

ان ربی لسمیع الدعا

...

احوالات یه غریبه!

status:
احساس راننده ی قطاری رو دارم
که گیج خوابه!
ولی مدام یه ندای درونی
بهش میگه : پاشو! یه وقت
یه دهقان فداکاری ، چیزی توی جاده بود...زیرش نگیری!

گفتم که بوی زلفت ، گمراه ِعالمم کرد...



«
دست بر نمی دارد
نمی رود
یک امشب بگذارد
سر سنگین
به خواب تو
از فراموشی گریه بمیرم!...»


پ .ن :‌ ای ز غم فراق تو...
چه فرقی می کند
تو هم دیگر با سرفه های زمستانی
پاسخ های سرد می دهی

من دلم به هیچ چیز دنیا خوش نیست..
اما لذت آن لحظه ها که گاهی
بدون آنکه بخواهی من بفهمم،
برای اینکه از خستگی راه نگریزم،
...
هنوز دلم را نوازش می کند
من خیلی چیزها را از دست داده ام...

تمام خوبی اینجا این است که قدر محبت را بیشتر می فهمی
وقتی هر چه به اطراف نگاه می کنی
چشم هایت از قحط محبت به خواب می رود

به خواب...
مگر از فراموشی این گریه بمیرم...


سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیانست چه حاجت به بیانم

من در اندیشه ی آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

نه مرا طاقت غربت ،
نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری

که جز این چاره ندانم...



این عکس خیلی برای من خاطره دارد...

در بیابان جنون از راهزن اندیشه نیست
کاروان در کاروان سنگ ملامت می رود

هذا مقام العائذ بک من النار

قسم به نگاهت...

پ.ن :‌ دلم برای حمید و وحید تنگ شده
...
خیلی سخته بفهمی وقتی برمیگردی هم
نمی تونی ببینیشون...

دنیای بی رحم..