من شیطان را دیدم.
باز هم با حادثه ای بکر به فکر آمده بود
تو هم از حرارت زمین او را دیدی.

باز هم مثل همیشه دنبال من آمدی
اینبار تو اول نماز خواندی
و من تمام ایمانم را خمیازه می کشیدم
یادت هست گفتی :
محمد!
چرا چشم بسته نماز می خوانی.
فکر  کنم کراهت دارد!
و من سکوت کردم ...
شاید بهتر بود می پرسیدی چرا اینبار
قبل از بسم الله نماز گفتم :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم...
یا اینکه چرا این آیه ی نورانی را به آن  ذکر لطیف
در عمق قنوت های تیره ام  اضافه کردم که :
ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنو بربکم
فآمنا ...

تا گفتم : السلام علیکم ...
فرشته ی جوانی با لبخند های مشهور اساطیر
نزدیک آمد و به هر زبانی راه مسجد را نشان داد.

تو زبانت از این همه زیبایی بند آمده بود - آری
محو تماشای فرشتگان شدن خود دریای لذت است!
ولی من باز هم
طبق این سنت کهن زندگی ام
با جوابی که می گفت :
ما همین چند دقیقه اینجا هستیم...
لبخند لطیف فرشته را خراب کردم.
و فرشته ناپدید شد
و حالا حسرتی در دل دارم
به بلندای گیسوان به غارت رفته ات...!


یادداشتهای شخصی
بروکسل
۱۷ فوریه ۲۰۰۷


نظرات 8 + ارسال نظر
هومن سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ق.ظ

محمد عزیز بسیار زیبا بود
مثل همیشه خیلی لذت بردم

خیلی دوست داشتم که الان آگوست بود !

Enkratic سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ق.ظ

فرض کن علامه طباطبایی در ذیل یکی از شعرهایش بنویسد : فوریه 2007 بروکسل ! ..

MB سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:40 ق.ظ

حمید کامنتت خدا بود
از خنده له شدم!

زینب سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:13 ق.ظ http://moniseh.blogfa.com

سلام
حسرت...............
محمد وبت یه جوریه خیلی یه جوریه....................

خرچنگ زاده سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:10 ب.ظ

دیر گاهی است فرشته ای از روی سجاده ام عبور نکرده است. راستش را بگو کدام ذکر لطیفی است که فرشتگان را از عرش به فرش می کشاند. و یا کدامین ذکر لطیف است که تو را تا عرش بالا میبرد. راستش را بگو در کدامین رکعت سرخ است که قنوت های تاریکت به روشنایی آسمان هفتم می رسد. راستش را بگو ... دیرگاهی است فرشته ای از روی سجاده ام عبور نکرده است. دلم برای بلندای گیسوان غارت رفته اش تنگ شده است و چشمانم که در تمنای لبخند لطیف فرشته سو سو می زند. راستش را بگو آن کدامین ذکر لطیف است؟

:)=>< سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:52 ب.ظ

این همونه؟!
بیا فعلا شد دو تا
بعد بگو اشتباه می کنم.
منتظر سومیش باش :دی :دی :دی

MB سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:19 ب.ظ

به آدمک افقی :
:)=><

حتما باید بهت توهین بشه ؟‌! :دی

JaSa چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:34 ق.ظ

"افسوس
کسی بی قید و شرط
حرکت شایسته ای به نام شکوهمندش نداد
و در غیابش
خطاب به نیستی
حرفی شبیه به کردار
این گونه بر زبان نیاورد:
انسان، همیشه مبتدای بی خبری هاست!"
سید حسن حسینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد