التهابم از حضور گرم توست

آفتاب را ، بهانه می کنم ...



اسئلک حبک و حب من یحبک

...

 خورشید از فراز سرم به شکی کنایی
می تافت
،
چند قرن آن طرف تر
درست رو به روی حسرت های من
زنی پشت به آینه
چون تیغی برهنه
نشسته بود
و گیسوی سپری شده اش را
در باد
،
می بافت !

سید حسن حسینی


پ.ن : معشوق من ... تمام و کمال زمینی است
که اگر نه در چشم من می آمد
نه معشوق من بود!

آفتاب اگر آفتاب است بر دلم گواه است...
 اگر سایه دارم دلیل بر تاریکی نیست...

ای آفتاب خوبان ...
 

نظرات 10 + ارسال نظر
مصطفی سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ب.ظ http://four9.ir

سلام. این نوشته مال شماست ؟
< دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند ... >

MB سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام

نه!

مصطفی سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:10 ب.ظ http://four9.ir

جدی میگی ؟
مال حمید نیست؟

MB سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ب.ظ

نمیدونم!

فطرس سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:46 ب.ظ

به تو گفتم نگران
که پر از تشویشم
چه شود آخر کار؟
و تو گفتی آرام
که خدا نزدیک است
پاسخی نرم و لطیف
که به من آن دم داد
همه ی دنیا را
.
این شعر رو نزدیک ۳ هفته پیش که با علیرضا داشتیم میرفتیم کثیف املت بزنیم!! تو راه اون برام خوند!
منم اون موقع که برا بار اول شنیدم از فرط آرامش املت کوفتم شد:دی
...

ترسم آن روز که از کعبه فرود آید مرد
سیصد و سیزده آدم نتوان پیدا کرد
ترسم آن روز که مردان سرانجام آیند
این جماعت همه با بقچه حمام آیند!

۲هفته پیشم که من این شعر رو براش اس ام اس زدم! همون شعر رو برام فرستاد
.
.
به تو گفتم نگران
که پر از تشویشم
چه شود آخر کار؟
و تو گفتی آرام
که خدا نزدیک است
پاسخی نرم و لطیف
که به من آن دم داد
همه ی دنیا را

فطرس سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:53 ب.ظ

راستی محمد این عکسه من رو یاد طرح ارتقای امنیت اجتماعی و سردار احمدی مقدم میندازه:دی

مصطفی سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ب.ظ http://four9.ir

چه جالب. تقریبا ۲ هفته پیش علیرضا بازارگان برای من sms زده بود...
به تو گفتم نگران
که پر از تشویشم
چه شود آخر کار؟
و تو گفتی آرام
که خدا نزدیک است
پاسخی نرم و لطیف
که به من آن دم داد
همه ی دنیا را

MB چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:05 ق.ظ

جواد این بیشتر طرح ساماندهی مد و لباسه :دی

آقا من نمی دونم این شعر رو کی اینجا نوشته
کسی مسولیتش رو قبول نمی کنه :دی

هومن چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:59 ق.ظ

آقا حال که صاحب نداره من مسولیتش رو میپذیرم :دی

در جواب مصطفی چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:53 ب.ظ

این متن مال
عرفان نظر آهاری
کتاب <در سینه ات نهنگی می تپد>
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد