arrivederci il mio amore


اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه ...
با این همه امید قبولی
در امتحان ساده ی تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود
که من
بد شدم!


«قیصر امین پور»



پ.ن : دیوانه جان!

نظرات 23 + ارسال نظر
Enkratic یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:22 ق.ظ

Beats me ...

شخص ثالث یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:27 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

دلارامم خدایا دور باد از شخص ثالث
...

vb یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ق.ظ

me too!

شبنم یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ب.ظ

همین شعری که یک بار در اینجا نوشتین:
با تو از خویش نخواندم که مجابت نکنم
خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم...
همین...

amin یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:36 ب.ظ

salam
agha migan kharej sasabze pas raste

MB یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ب.ظ

سلام امین جان
آقا این ما هستیم که سبزیم :دی

تازه این شعر اخوان رو هم پست قبل نوشتیم
که :


خانه ات آباد‌ !
ای ویرانی سبز عزیز من!
...

+ یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:02 ب.ظ

شعری برای خشکیدن گلهای عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکی به یاد همه خاطره ها ...

MB یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:53 ب.ظ

پس گریه کن مرا ...

به طراوت...

در سمفونی باشکوه جدول ضرب!

این اشک ها خون بهای عمره رفته ی من است...

به حرمت چشمان تو ...

پس ادامه میدهم سرنوشت مردی را که هیچ کس نبود...

ما گلچین تقدیر و تصادفیم...

حراج کردم تمام رازهایم را

آی دلم گلم
حرمت نگه دار این آرزوهای کوچک مرا...


تا کی گریه کنم...
و به کدام مرام گریه کنم...

و به سلام آفتاب بیاندیش
که فردا برای تو طلوع می کند...
و به گور من می تابد !


تا شمارش معکوس آغاز شده باشد....


MB یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:03 ب.ظ

معنای این همه سکوت چیست!
من گم شدم در تو یا ...
کاش هرگز از آن درخت انجیر پایین نیامده بودم...

کاش دست سرخ حوا را رها نمی کردم
تا راز سیب برملا شود!

کاش بوی گندم مستم نمی کرد...

مرگ نه که بزرگ نباشد
نه
اما فقط آخرین افسوس من است!

دستش از گل،
چشمش از خورشید سنگین خواهد آمد...

از تبار دلستان لولیان بیستونی
شنگ، شیطان، با همان رفتار شیرین خواهد آمد

عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز
تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد...

ای دل من،
سر مزن بر سینه
این سان نا شکیبا
لحظه ای «دیوانه جان» آرام بنشین خواهد آمد

خواهد آمد، خواهد آمد، خواهد آمد، ور نیاید
باز سقف آسمان امروز پایین خواهد آمد

حسین منزوی!

MB یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ب.ظ


دیوانگی زین بیشتر ؟
زین بیشتر ، دیوانه جان
با ما ، سر دیوانگی داری اگر ، دیوانه جان!

در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیک تر دیوانه جان

چون می نشستی پیش من گفتم
که اینک خویش من
ای آشنا در چشم من با یک نظر دیوانه جان

گفتیم تا پایان بریم این عشق را با یک سفر
عشقی که هم آغاز شد با یک سفر دیوانه جان!

ما وصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان

تا چاربند عقل را ویران کنی اینگونه شو
دیوانه خود ، دیوانه دل ، دیوانه سر ، دیوانه جان

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان

....

حسین منزوی
یا عقل را نابود کن یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر یا بر سپر دیوانه جان

+ یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:19 ب.ظ

لب دریا، نسیم و آب و آهنگ
شکسته ناله های موج بر سنگ
مگر دریا دلی داند که ما را
چه توفان ها ست در این سینه تنگ
تب و تابی ست در موسیقی آب
کجا پنهان شده ست این روح بی تاب
فرازش، شوق هستی، شور پرواز
فرودش : غم سکوتش : مرگ ومرداب
سپردم سینه را بر سینه کوه
غریق بهت جنگل های انبوه
غروب بیشه زارانم در افکند
به جنگل های بی پایان اندوه <<

+ یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:24 ب.ظ

شب، خورشید رفت.
آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت در آسمان
که ناگهان ستاره ای چشمک زد
. آفتابگردان سرش را پایین انداخت .
آری......
گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند.......

س. یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام.
شما اونجا درس هم میخونید؟
:دی

.... یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:09 ب.ظ

این همه تند تند تو بلاگتون می نویسن.گردش هم میرین.وقت می کنید درس بخونید؟

MB یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام سجاد جان

بابا اینجا که اسپانیاس :دی
پاریس که نیس که !

راستی نگفتی اوون دو تا چیز اول چیه
که نمیشه پنهانش کرد!
تو که هر کاری کردی پنهان نشد :دی

س... یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:28 ب.ظ

:O
شما هنوز اینجایی؟
جدی جدی چجوری با اینکه همش دارین شیطونی میکنید نمرهاتون ۲۰میشه؟

+ یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:32 ب.ظ

عشق
معنای شعر است
الهام رؤیا هاست
هیجان رقص است
موسیقی آوازهاست
عشق
شور و شوق روح است
احساس قلب است
عشق
شعر رؤیاهاست
رقص آوازهاست
و
روح قلب هاست

MB دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ق.ظ

دیوانه جان...

هومن دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ب.ظ

محمد جون خیلی عکس قشنگیه

راستی حاجی من و مامان و بابا فردا ایشالا میریم مشهد
خیلی برات دعا میکنم محمد عزیز

به امید دیدارت

MB سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ب.ظ

دیوانه جان...

MB سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ب.ظ

دیوانه جان!

س چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 ب.ظ

سلام
این یکی من هستم
قبلیا من نبودم
تو که اوستای این حرفا بودی :دی
باز هم از رو ظاهر قضاوت کردی؟ :دی :دی
درسته مودبانه بود اما من نبودم :دی :دی :دی
حالا نمیدونم به کی گفتی دیوانه. دیوانه !!!
هر سین ی که ۳ دندونه نمیشه !

س چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ب.ظ

راستی این نظرت رو در مورد تصادف و این حرفا خوندم
یاد اون سوتی ـ عظیمت تو کشور همسایه افتادم
حالا بیا و از خیر این آمار و احتمالات بگذر :دی
( یاد حسین هم افتادم :دی)

حسین جان سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد