دل من در هوس روی تو ای مونس جان

همچو خاکی است که در دست نسیم افتاده...




پ.ن : احساس می کنم سربازانم در برابر چشمانم
یکی یکی کشته می شوند
و من باید بایستم تا از آن گوشه ی حادثه تیری بیاید
و نگذارد تا غرور نیمه جانم زجر بکشد...

پ.ن : چند قدم به رهایی بیشتر نمانده...
اما
من از رهایی نیز می ترسم!

این روزها مدام دلشوره های قدیمی
و اضطراب های سال خورده
تعقیبم می کنند...

چند قدم....

مهتاب مرده است
در من ستاره نیست
اما به چشم تو سوگند می خورم :

از آسمان پُرم!

نظرات 10 + ارسال نظر
عطر نعنا جمعه 15 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:29 ق.ظ http://golpone.blogsky.com

باز هم زیبا...پر حرف ولی آروم

این روزا اضطراب مهمون همه دلها شده....یک اضطراب گنگ

هلن شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:36 ق.ظ

سلام عزیز محمد! تو کجا بود؟ تو مرا منها کرد؟ پیش تو خدا هم تنها بود. اینجا خدا زیاد است. من مثل قاطر همش قاطی کرد. گیج شد. خسته شد سیر شد گریه شد زندانی شد فراری شد و شاید اگر تو نیامد یا خودکشی یا اعدام!
من خیلی اونجای تو را دوست داشت. همونجای من برایت تنگ شد! .... همونجایت که برای خدا می لرزید!

MB شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ

ُسلام حسین جان

گفتنش خوب نیست
اما بس که حرصم گرفته میگم همه بدونن :دی

که این دفعه ی دومی که قراره بیام ایران
و تمام و کمال جز پاسپورت و بلیط خودم
دارم وسائل حضرتعالی رو میارم!!!
تازه هنوز هم نگاه می کنم
کلی چیز مونده :
کاپشن خانم نمی دونم کی و شلوار آقای فلانی و .. . .

[ بدون نام ] شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:54 ب.ظ

هوس روی تو ای مونس جان در دل من..
همچو ماهیست که در حلقه ی چاه افتادست :دی

باز هم به شکوفه ها به باران..
نه٬ فکر کنم دیگه گیلاس شدن :دی
در هر حال سلام یادت نره

MB شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:44 ب.ظ

به سین :

گر چه من زبون ترکی بیلمیرم
مردم امروزی عاشق نجسن!

قافیه خیلی کمه چیکار کنم
شاعرا این موقع ها کم نفسن

امروز عاشق میشی فردا فارغی
این مدل عاشقیا خوب نیس اصن (اصلن :دی)

بعضی از عشقا ولی واقعی ان !
به آدم مزه می دن چون ملسن!
مثه رودخونه عمیقن مث آب
یه جورایی مث رود ارسن

آره بعضی عشقا مثل باقلواس
عاشقا منتها مثل مگسن
عشق من به اندازه یه لوبیاس
تازه بعضی عاشقا قد عدسن!

[ بدون نام ] شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:24 ب.ظ

ای شاعر
ای باقلوا
ای لوبیا
ای...
؛دی

MB شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:31 ب.ظ

*تازه بعضی عشقا قد عدسن!

-پ.ن : شعر از من نیست :دی

سمیه یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:07 ب.ظ http://vorodmamnoo.blogfa.com

راه نمی روم که می دوم
خسته نمی شوم.... که این راه خاکستری هم باشد در مقصدش تو ایستاده ای!

vb یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:34 ب.ظ

تمام کار و بارم شد دوبیتی

همه شام و نهارم شد دوبیتی

دلم خوش بود می خوانم برایت

تو رفتی زهر مارم شد دوبیتی!

MB یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ب.ظ

«جان من؟»
«مرگ من؟»

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد