ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن ، کاندر دل اندیشیده ام
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام!
حبس از کجا ، من از کجا ، مال که را دزدیده ام؟!
تو مست مست سر خوشی ، من مست بی سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی ، من بی دهان خندیده ام!
در زخم او زاری نکن ، دعوی بیماری مکن
صد جان شیرین داده ام تا این بلا بخریده ام
آنجا قفس با دوستان بهتر ز باغ و بوستان
« بهر رضای یوسفان در چاه آرامیده ام...»
۱. به قول شاعر : درد کتفی کشیده ام که مپرس!
۲. نمایندگی مجلس بی خاصیت ترین شغلی است که در زندگی ام دیده ام!
البته وقت انتخابات بعضی ها که علاقه مند هستند
به صورت خانوادگی از حقوق مردم دفاع کنند
یه چیزی شبیه کارت عروسی توی- زرشک پلو-
و قاطی این- برنج زرد-ها میذارن
و اسم خود و عیالشان را روی آن می نویسن!
خوبـیش اینه که شما هم شانسی یکی از این غذاها حضرتی!
و اسم های بامزه ی درون آن را هم دیده اید و از شانس یه روز دقیقا
به همون نماینده میرسین که در بین صحبتاش با یکی دیگه میگه :
فعلا که مردم به ما رای دادن و اسم ما از صندوق بیرون اومده...
و شما هم کم نمی ذارین و می گین :
اینکه مردم به شما رای دادن قبول ، اما اسم شما از زرشک پلو بیرون اومده!
۳. یکی از مشکلات ما اینه که سیاسیون هیچ فکر خاصی برای اداره ی کشور
ندارن و تمام فکراشون واسه رای آوردنه!
واسه همین همه اینجوری هستن که میگن : ما نظر خاصی نداریم
ما همونی هستیم که مردم می خوان و همون جوری فکر می کنیم که
غالب مردم فکر می کنن.
خیلی منتظرم یکی رو ببینم بیاد صاف بگه :
من اینجوری فکر می کنم که می بینین. اگه خواستین که هیچ.
اگه نه : جهنم!
سلام
با اجازه من وبلاگ شما را لینک کردم ...
اندکی صبر ....
آره..اندکی صبر :دی
اجازه ! لینکتان کنیم
دانی چرا در سیر خود بر خویش می لرزد قلم ؟
سلام بر حاج محمد!!
یکیاش خودت فهمینجوری فکر میکنی که میگیُ البته به زعم ما سادهدلان!
میبدونی هرآنچه از دل آید بر دل نشیندُ پس لابد حرف شما هم شاید چنین باشد و شاید بخاطر عامیانهبودنشُ هرچه بیتکلف و بیپیرایه سخن گویی همانقدر بیشتر به دل مینشیند.
دانی چرا در سیر خود بر خویش می لرزد قلم ؟ ؟