درد تو را چاره شراب است ، شراب !

ای دریغ از این عمر که بی روی تو بگذشت..



الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله...

میگفت اگه دستمو ول کنی گم می شی!
می گفتم : خدا نکنه!
اما روزگار بازیگوش تر از این حرف ها بود...

امروز داشتم بر می گشتم به خونه(؟)
یک دفعه یادم اومد عهدی رو که تا امروز فراموش کرده بودم
اینکه هر وقت بارون اومد بدویم...
وقتی آدم ها با سرعت از کنارم عبور می کردند
چهره ی هر کدامشان یه کنایه ی تلخ بود به نگاه های من...
داشتم فکر می کردم که تنهایی اول به سراغ چشم های آدم می آید
و بعد به قلبش سرایت می کند...

اما امسال بهترین هدیه ی زندگی ام را گرفتم!
گر چه هرگز لیاقتش را نداشتم
و نخواهم داشت...
همین که خیال می کنم تو دوستم داری
حالا هر چقدر هم ساده دل باشم
آرامم می کند
آنقدر که میتوانم به نگاه های همه بی تفاوت بشوم
و با خودم همون آهنگ کودکی رو بخونم که :

آسمان باشد گواه من
من مسلمانم
مسلمانم!