وه که جدا نمی شود ، نقش تو از خیال من...



۱. چشمانم درست مثل همیشه
زود باور و کم طاقت...
اما اینبار روزه ی سکوت گرفته بودند
تا دلم را چون مسیح
پشت لبخندهای ساختگی پنهان کنند...

حالا نگو که چرا اشک را در چشمانت می بینم
و ...

نمی دانستم حکم شرعی اش چیست!!!
پرسیدم ...
گفتی : «میانه» ای نیست!
اما چشمانت را نبند...
این روزها «بغض» برایت
واجب «عینی» است!

۲. امروز از تز فوق لیسانسم دفاع کردم...
تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی...!

از جاهای مختلف اومده بودن..
یکی ازم پرسید :‌ برنامه ات برای «آینده» چست...
 گفتم : من بیشتر به History matching
علاقه دارم...
یکی دیگه می گفت :
چقدر از این کار رو خودت انجام دادی؟
گفتم :
اگه منظورتون اینه که از استادم تشکر کنم،
باشه..حتما!
استادم اومد ازم تعریف کنه...
گفتم :
من چشمام رو می بندم!
چشمانم زود باور است
و کم طاقت...

۳. یه معلم مسخره ای داشتیم ، دوره ی راهنمایی ،
می گفت : خدایا ! تا ما را نکشته ای...از دنیا مبر!

حالا دارم فکر می کنم...چقدر دعای خوبیه!
کاش همون موقع یه آمین اساسی می گفتم!

نظرات 11 + ارسال نظر
اونی که همیشه می آد.. پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:42 ب.ظ

کاشکی واجب کفایی بود و یکی ایثار می کرد برای همه...تا این همه بغض فروخورده وجود نداشت......!
راستی تبریک ...از بابت دفاع...و در آخر...آمین...!

منتظر.... پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:19 ب.ظ

واجب کفایی نیست. ولی یکی هست که همیشه ایثار می منه اما ما به یادش نیستیم.(ملاقات سیدبن طاووس رو که یادتون هست!)

فطرس جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ق.ظ


خیالت دلبرا
نازنین یارا....
چراغان می کند
خانه ی ما را...
.
.
از سویدای جان خوشحال شدم
خوشا به سعادت و توفیقی که
برای خدمت به نظام و انقلاب
و شادی دل خانواده ی شهدا داشتی و خواهی داشت
انشا الله
.
ذوق زدگی به حدی رسید که درد خودمون به حاشیه رفت
اینکه تا چند روز دیگه پای عزیزمون باید زیر تیغ جراحان(جلادان)
مورد تشریح و در عین حال ترمیم قرار بگیره!!
الان دیگه اصلا مهم نیست!
.
راستی محمد
اولین خدمتت به نظام این دفاع از پایان نامه ات بود!
انشا الله دومیشم این باشه که صدای این ضعیفه مخدره اجنبیه رو از رو وبلاگت برداری:دی
اصلا مگه صدا آقا دهقان خودمون تو دانشکده چشه!؟
از همکف دانشکده که ربیعی رو صدا می کنه تن همه استادا تو طبقه چهارم به رعشه می افته:دی

MB جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ب.ظ

نه جواد جان

من تز لیسانسم رو به آقای دهقان تقدیم کردم :دی
چون گفتم تقدیمش به نظام مثل
خدمت اصلاح طلبان!!! به نظامه!

در مورد جراحی و اینا...فکر کنم همه بچه ها رو
توی بیمارستان ملاقات کنم!
خودم زخم و زیلم!
اما اینجا چشمان دکترها چهارتاس
میترسم برم دکتر...حتی بابت یه دندون پیشکش!

در مورد آهنگه هم...
اگر بردارمش از فرداش به جای وبلاگ روزنامه میزنم
و فقط مطلب سیاسی اشتماعی می نویسم!

MB جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ب.ظ

آها
یادم رفت بگم چرا آقای دهقان!
چون بیشترین نقش رو در پیدا کردن دکتر
پیشوایی داشت در پروژه!!!

هولدن شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://greenfield.blogfa.com/

میشه lyric این آهنگو بنویسید؟

Enkratic شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:55 ق.ظ

محمدم .. عزیزم ....

رها شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ http://freed.blogfa.com/

نمی دانم اگر حافظه ات خوب باشد

اگر از دو سال پیش چیزی یادت باشد

شاید به خاطر بیاوری مرا ..

اولین بار که بعد مدت ها چیزی نوشتم روز رفتنت بود

ترس اینکه بروی و از این خانه یادت برود ..

امروز بعد این همه مدت باز آمدم

تا تبریک بگویم


رها شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ق.ظ

به مبارک باد تلاش هایت آمدم

باشد که تا همیشه بر بلندای علم و معرفت باشی

MB یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:45 ق.ظ

حمید ...!
پریشب یه خوابی دیدم...
تا صبح
از دور
بغلت کرده بودم...محکم!

دیگه این روزا دلم واسه دلم نمی سوزه
دیگه برای خودش سنگی شده...

اصلا از دست خودم ناراحتم...
خیلی ناراحتم!
کاری هم نمی توانم بکنم.

میدونم دارم به سمتی میرم
که روزگار بی من بیشتری رو می بینی...
شاید زود!


به رها :

ممنون از تبریکتون...

به هولدن :
به زودی..به فرانسه؟؟

هولدن یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:03 ب.ظ http://greenfield.blogfa.com/

یه زمانی برادرم فرانسه می خوند.. چند کلمه یادم داده بود. فکر کنم همون بسه! آره به فرانسه بذارید!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد