و استغفرک ...


برای مدتی روزه ی سکوت گرفته ام...
دستانم می لرزد
آنقدر که دکمه ها را نمی توانم به درستی فشار دهم
دنیای کوچک من
به آرزوهای بزرگم قد نداد..
و درد تمام تنم را در بر گرفت
در نیمه شبی که
من بودم و ماه
و یک دنیا خدا ...

روزه ی سکوت گرفته ام.
لطفا اینجا چیزی ننویسید که جوابی بخواهد...
نظرات 3 + ارسال نظر
رها شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:20 ب.ظ

یاد جوانی ؟!

عجبا ..

خوب نگاهش کن
بزرگ شده همین حوالیست ..

رها شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:24 ب.ظ

سال های سال
حتی پیش از غربت
که نه
اینجا هم که بودی آشنایت نبودند

..

بگذریم
بعد این همه سال
خوب میدانم
که منشت به این گفتنی ها نیست

..

رها شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ


نباشد این ها که گفتم بهتر است
چه آنکه تو هم روزه سکوت داری ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد