من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت.. سلام ما برسان!



پ.ن : توی اتوبوس بودیم در راه اسپانیا. داشتم
آهنگ هایی که بقیه بچه ها داشتند رو
به نوبت گوش میدادم.
از تمام آهنگ های روسی از این خوشم آمد
که انگار آهنگی قدیمی و سرنوشت یک ملوان است
که خانواده اش در جنگ کشته شده اند و او دارد
به شهرش باز می گردد .. اما نمی داند که کسی منتظرش نیست.

یکی دیگر هم بود به اسم ЧистыеПруды.
که درست یادم نیست مضمونش چه بود!
نظرات 3 + ارسال نظر
حمیدرضا دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ب.ظ

ای آنکه به چهره کمتر از باغ نیی
در دل سیهی چو لاله داغ نیی
در جستن صیدی چو من از بند غمت
داغم من و داغم که چرا داغ نیی

Erfan سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:29 ب.ظ

first one is There behind the fog as you said about a a
soldier coming back of war,second one is a bout love and speaking about memories of a pure love of a decent girl ! merci ;both are very nice
barat yeki mesle avali mifrestam!,

Bdel پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:11 ب.ظ

این "یکی" رو اسمش رو چطوری نوشتید!؟
ولی طرف صداش گرفته بودآ! نیاز داشت یه سینه ای صاف بکنه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد