روز سوم محرم اولین روز کربلا رسیدن امام بود
آن کربلایی که در مدینه گفتند :
-به سوی آن موضع می روم که در آن دفن شوم-
و ترجیع بند مداوم امام که
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
- این دوای روح و ذکر نورانی برای همیشه تاریخ-
و حضرت خیمه می زنند و یاران مانده را فرا می خوانند
 که :

-بدانید که دنیا به من پشت کرده است
و اگر خیال کنید که شاید فتحی برای من باشد
بدانید که کار از کار گذشته است.
به غیر از کشته شدن چیزی نیست.
من کسی را مغرور نمی کنم.
هر کس به طمع و آرزوی فتح آمده
بیعت را که حق من است
از گردن او برداشتم...دیگر خود داند-۱ 

 

در میان آن یاران، تازه هدایت یافته ای چون زهیر بود
او که در کودکی پیامبر او را بوسیده و ملاطفت کرده بود که
حسین را یاور است و وقت بازی دیده بودند که
خاک از قدمش می گیرد و می بوسد..

که : بمیرم پیش روی تو
بهتر است از زندگی
بعد از تو .. یا ابا عبدالله..۲ 

 

۱ ارشاد شیخ مفید ۲/۹۱ 

۲ لهوف سید ابن طاووس