ای دل دیگه بال و پر نداری..
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بخار این شیشه کشیدم چقدر کوچه را تا باورِ آسمان پائیدم و تو نیامدی! باز عابران، همان عابرانِ خستهی همیشگی بودند ...باز خانه ، همان خانه و کوچه ، همان کوچه ...مرا نان و آبی ، علاقهی عریانی ، ترانهی خردی ، توشهی قناعتی بس بود تا برای همیشه با اندکی شادمانی و شبی از خواب تو سر کنم !سید علی صالحی
اینجا هر کامنت 3 تا حساب میشه؟ :دی
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بخار این شیشه کشیدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان پائیدم
و تو نیامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی همیشگی بودند ...
باز خانه ، همان خانه و کوچه ، همان کوچه ...
مرا نان و آبی ، علاقهی عریانی ،
ترانهی خردی ، توشهی قناعتی بس بود
تا برای همیشه با اندکی شادمانی
و شبی از خواب تو سر کنم !
سید علی صالحی
اینجا هر کامنت 3 تا حساب میشه؟ :دی