تو و زهد و پارسایی

من و عاشقی و مستی..



پ.ن : امام حسین (ع) یکجا به یارانش می فرماید :

ما کذبت و لا کُذبت

یعنی من دروغ نگفتم.. و به من دروغ هم گفته نشد!

عاقلان خوشه چین از سرّ لیلی غافل اند
این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را ..

می گوید که : لو احبنی جبلٌ لتهافت!
یعنی اگر کوهی مرا دوست بدارد فرو می ریزد!
و همین است که علی را با اینکه خود
بی نظیرترین مجموعه ی درد و زخم است در تاریخ ،
به غربت می شناسند..
اینکه مولا غریب بود لابلای دشنه های دشمنان
و ذهن دوستان!

اینکه مولا حتی بین طرفداران خود تنها و بی کس بود..

و نمی دانم که آن روزها بدون مادرم چگونه گذشت..

انگار غربت میراث ماندگار پدرم بود..
بعد از او نوبت به تیرهایی رسید که بر دل تابوت نشستند
و بعد به ضجه ی کودکانی که حقیقت را بر سر نیزه دیدند..
و دست آخر وقتی زهر و زندان با هم دشمن صمیمی شدند..

مگر بنی اسرائیل با پیامبران خود چه کردند
که ما با امامان خود نکردیم؟
و یقتلون نبیین بغیر حق..

نمی دانم چه وقت نوبت به تو می رسد آقا جان..
..
اما من تو را - اگر ببینم-
به سیمای محمدی ات..
و محبت فاطمی ات..می شناسم
و به انبوهی از غربت
که از پدرم برایت مانده است..

ببخش آقا جان..
ببخش اگر همصدا با آذین بندی ها نبودم..
باید تبریک می گفتم..
اما گلویم پر از بغض است انگار
و نفسم سخت شده است..
ببخش آقا جان..

السلام علیک ایها الامام الرئوف..



ما یک نفر بودیم.
بعد هم اندکی باران آمد..

سید علی صالحی

آن چشم خواب آلوده خواب از دیده ی ما می برد..



پ.ن ۱ : مجموعا شونزده سال میشه..
شراب دو ساله و .. معشوق چارده ساله!

پ.ن ۲ : شاعر می فرماید :

به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان..آفرین!

پ.ن ۳ : رکوردم در بدرقه نکردن شکست..
اونم چه شکستی!

منم این بی تو که پروای تماشا دارم...



و قل رب اغفر و ارحم و انت خیر الرحمین..

پ.ن : تا همین جایش اینقدر قصه ی عاشقانه برایت نگفته ام
که فقط خدا می داند..
قصه ی اسم هایی که در زندگی من آمدند
بی آنکه لایقش باشم..

اینکه من مرد عشق نبودم..قبول
اما خوب که نگاه می کنم..
من از همان روز اول هیچ نبودم.
همه اش تو بودی..
من هیچ نبودم
جز محبت تو ..