غم عشقت بیابان پرورم کرد ..
.
.

.


چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهر آشوب
به تلخی کشت حافظ را و .. شکّر در دهان دارد! 


پ.ن :
تو مثل آیه ای روشن نازل شده بودی و من.
و من هر بار به تو امتحان می شدم.
و آزمایش های من ..با من بزرگ می شدند
درست همانطور که تو با من.
من هنوز به دست های تو بستگی دارم
هر چند که حالا..سراغ تو را
از چروک های پیشانی ام می گیرم.
و دلی که دیگر برای دلتنگی
منتظر بهانه نمی ماند..

با من حرف می زنی.
و مدار نادانی هایم با اتصال هر چند کوتاه تو
قطع می شود.
نمی دانم چه کسی گفت که لولا یکلمنا الله ..
او تاتینا آیه ..
تو مثل آیه ای مدام بر من نازل می شوی.
و من از تو ناگزیرم. انشاءالله.

به مادرم سلام می کنم ..



روایتی است از مولایمان حضرت حجت (روحی له الفداء)
که :
« و فی ابنة رسول الله لی اسوة حسنه»

برای من فاطمه الزهراء (س) اسوه ی حسنه است.
...

پ.ن : آشنایی نه غریب است که دلسوز من است..

گریه ام یعنی باران بهار

هم نمی گیرد و هم می گیرد ..



پ.ن : درد دارد...
اما گمان می کنم که هنوز
تحملش را دارم.

اللهم انی افتتح الثناء بحمدک .

و انت مسدد للصواب بمنک.
و ایقنت انک ارحم الراحمین
فی موضع العفو و الرحمه
و اشد المعاقبین فی موضع النکال و النقمه
و اعظم المتجبرین فی موضع الکبریاء و العظمه 

اللهم اذنت لی فی دعائک و مسئلتک
فاسمع یا سمیع مدحتی
و اجب یا رحیم دعوتی
و اقل یا غفور اثرتی ..



پ.ن :
من مدیون این غم هستم
که مرا بی تو نمی گذارد ..