چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی...

صلی الله علـی ابـالحسـن یا ابن رسول الله

السلام علیک ایها الامام الغــــریـــــب

السلام علیک ایها الامام الشهید

یا غریب الغربا و یا معین الضعفا...

آن روز که فرا رسد...نه تیری خطا رود و نه زخمی بهبود یابد!

 

حقیقتا مصیبت است وقتی تمام زحمات چهار ساله را نقش بر آب می بینی!

گاهی تیم های خوب حتی به جام جهانی هم نمی رسند ، چه برسد به اینکه...

 

صبر صبر الاحرار و الا سلا سلو الاغمار!

یا چون مردان بزرگ شکیبا باش!

و یا چون چهار پایان بی تفاوت!

 --------------------------------------------------------

پ.ن : به طور اتفاقی چشمم به دست نوشته های این حضرت آقا

 در مورد سقوط هواپیما افتاد!

حرفه ی خبرنگاری را با بنای اهرام مصر مقایسه می کند و می خواهد

به خواننده بفهماند که روسای آنها هم مثل فراعنه اند!

تو از نوشته هایش یک ذره دلسوزی استشمام می کنی؟

راستش را بگو!

وقتی دوستانت از دست رفته ات را با اکراه دوست خطاب می کند!

تو درد می کشی و او حرف می زند!

تو از فراق می سوزی و او دروغ می گوید!

تو ساکت گریه می کنی و او ...

گمان می کند می تواند جز عده ای آشفته عقل و تاریک دل همه را همراه خود سازد!

از دوستان تو هم استفاده ی سیاسی میکند

توآنجا بودی وقتی دوستانت در برابر سیل تهمتها و دروغ های همین ها

با مشت های محکم و طنین برادرانه فریاد می زدند:

ابالفضل علمدار...

 

این کلمات را از علی برایت می نویسم ، هر چند تو هم مثل من عمقش را نمی فهمی

اما دریافت مصداقش ساده است...

« او از دین به مقداری که او را به دنیا نزدیک کند برگرفته و به عمد حقایق را

بر خود پوشیده داشته تا شبهات را بهانه ی لغزش خود قرار دهد!»

 

کی روا باشد که گردد عاشق غم خوار ، خوار

                                      در ره عشق تو اندر کوچه و بازار ، زار

در جهان عیشی ندارم بی رخت ای دوست! ، دوست!

                                     جز تو در عالم نخواهم ای بت عیار ، یار

از دهانت کار گشته بر من دلتنگ ، تنگ

                                     با لب لعل تو دارد این دل افکار ، کار

ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز  ریز

                                     تا به مستی بر زنم در رشته ی زنار ، نار

مطربا!

بزم سماعست و بزن بر چنگ ، چنگ

                                  چشم خواب آلودگان را از طرب بیدار دار!

 

 

پ.ن: من سزاوار غمم!؟

 

پ.ن : دردم نهفته به ، ز طبیبان مدعی!

Guarded-View

بگذاشتی ام ... غم تو مگذاشت مرا 

حقّا که غمت ... از تو وفادارترست ..!!

کعبه ی دیدار دوست ، صبر بیابان اوست...

پ.ن : ...

پ.ن: شورای دانشکده هم بالاخره مخالفت کرد

تا همه ی درب ها بسته باشد!

پنجره ها نیز کمی بقدر همین نفس های سنگین باز است

لامپ های فلورسنت کم مصرف نیز جای خورشید های سابق را گرفته اند!

دلم از این خرابیها...

 

آن آرزو را یادت می آید؟

حسرت نمی خوری  که می بینی دوستانت در ٨ دقیقه به آن رسیدند!؟

و تو هنوز...

 

و تو هنوز هم گمان می کنی به این حرف های بغض آلود نیمه های شب

می گویند  : محبت!

اگر محبت این بود که چنین بی پاسخ نمانده بود!

 

و اوفو بعهد الله اذ عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها

و قد جعلتم الله علیکم کفیلا

و الله یعلم...