دستت
مثل استعاره های سرخ قدیمی
از پاسخ من
طفره می رود
اتصالی نیست
صدای تو را می بوسم
روی نسیم های محال
و شبانگاهم
لبریز از حسرت صدایی است
که عطر اجابت داشته باشد...
من از تبار قطره های محال اندیشم
و آرزوی اقیانوس های معطر را
در سرم می پرورم
چه خشکسالی غریبی
مچاله ام کرده است!
سید حسن حسینی
پ.ن : ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم...
شرمش از چشم می پرستان باد ، نرگس مست...
بهار را دنبال می کنم...
به دست های تو می رسم!
(سید حسن حسینی)
پ.ن : محبت ، لیاقت می خواهد که من ندارم!
دل ما هم گاه گاهی تنگ میگردد...
خوش به حال روزگاررررر
پ.ن : "کلما شغلک عن ربک فهو صنمک... وبلاگ هم میتواند بت شود!"