آشیان مرغ دل زلف پریشان تو باد



پ.ن : حاج آقا همیشه در سجده ی آخر نمازش می خواند
یا خیر المسوولین و یا خیر المعطین
ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک
انک ذو الفضل العظیم..

و من سطرهای دعای شریف ابوحمزه ثمالی و کلمات
نورانی دعای عرفه برایم مجسم می شود..
و یادم می آید که یک روز تا به امروز
گرسنه نبوده ام..و تشنه نبوده ام..
و خوابم مختل نشده ..
و همیشه مراقبم بوده اند
که نه جسمم و نه روحم آزار ببیند..
و همه و همه
وسیله بوده اند
تا تو روزی ام بدهی ...

هذا الذی رزقنا من قبل ...

پ.ن :
این بار چندمی است که قرآن را باز می کنم
و چشمم به آن آیه ی شریفه می افتد..
و بعد همچنان ادامه می دهم..
تا به آیات آتشین سوره ی طه می رسم
و دلم پر می زند ..

ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا..

گر خاک رهت شوم مزن بر من بانگ
حیف است که آواز تو بر خاک افتد ..




پ.ن : وقتی امام رئوف مان را مسموم کردند
روی بال فرشتگان آمدی
و زمین را به چشم بر هم زدنی
سپری کردی که کنار پدر
نوحه ی آخرین را بخوانی..

پدر وقتی آخرین حج را می گذاشت
و به سمت غربت می رفت
دلت گرفته بود
و تو میدانستی
که دیگر چهره ی نورانی پدر
چشمت را نوازش نمی دهد ..
..
در آن لحظات آخر
امام جواد (روحی له الفداء) به همراه پدر
تنها بودند..
و برای دل هم روضه خواندند..
اما نه برای غربت خویش..
راوی می گوید که صدای گریه و اشک
فضا را پر کرده بود..
و سخن از
مصیبت مادر بود
و مزاری بی نشان
و روسری به غارت رفته ی روز عاشورا..

حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست
من پرستوی خزان دیده ی خاموش تو ام ..




پ.ن : اسم تو را می خوانم
شاید بهتر بشنوم صدای نازنینی که
عالم را خطاب می دهد..
یا اهل العالم..ان جدی الحسین قتل عطشانا..

پ.ن : میشود خدا را قسم داد
به علی اکبر ..
به همان قدر که آقا دوست داشته پسرش را..
بعد هر آرزویی دلت خواست بکن..
مثلا بگو که
خدایا تشنه ام ..
سیرابم کن..
بکاسه و بیده..

پ.ن :

دلتنگ دست تو ام ..
دست خط تو
 
خدایا دلم را مستجاب کن..
و لم اکن بدعاءک  رب شقیا

روز و شب من با خیالت گفتگوها کرده ام
زنده مجنون با امید عشق لیلا مانده است..



بار اول که در مسجد دیدمش ..عکس امام خمینی را در آورد که ببین
من هم روح اللهی ام! ..
گفتم عکست ناقص است..جای عزیز زهرا (س) خالی است..

خمینی ما را از جهل نجات داد
و خامنه ای نگذاشت که به جهالت باز گردیم..

گفتم آه از دل دیوانه ی حافظ بی تو ..



پ.ن : حدیثی می خواندم از پیامبر اکرم صوات الله علیه  که :

هیچ کس نیست که به بهشت رود و 
(در عین حال) دوست داشته باشد
به دنیا برگردد و از آنچه بر روى زمین است برخوردار شود ،
مگر شهید ، که بر اثر مشاهده کرامت (شهادت) ،
آرزو مى کند به دنیا برگردد و ده بار دیگر در راه خدا کشته شود