باید صبر کرد..
بیش از این ها می توانم ساکت بمانم..

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا ...

--واقعا یک نفر چقدر می تواند تحمل داشته باشد
در برابر حماقت های پیوسته ی آنها که
 به حکم تقدیر در کنارش نشسته است!

واقعا نمی دانم در کجای دنیا می توان چنین آدمهای 
بی فرهنگی پیدا کرد که تفریح روزانه ی آنها خواندن
mail box  من است!
آنچه بیشتر مرا آزار میدهد آن است که حتی گاهی
در این حد استعداد به خرج نمی دهند که  make as unread بکنند!

من برای اینکه ملت همیشه در صحنه را از این لذت مدام!
محروم نکنم password ام را عوض نمیکنم..
ترسی ندارم خود بیشتر به گناهشان واقفند!

 

و چه نزدیک است خاطرات روزهایی که
غروب خسته ی من به بغض های سکوت
همین درخت گاهی سبز دانشکده پیوند می خورد..

احساس گلادیاتور پیر و جسوری را دارم
که دیگر
تفاوت طعم تلخ شکست هایش
و پیروزی های جوانی اش،
غرورش را نمی خراشد!

یادت می آید
برایت نوشتم که هر کس به اندازه ی صفای روح خود به من
نزدیک میشود
من هیچ کس را از خود طرد نمی کنم
این نقطه های کثیف روح است که انسان را باطل میکند...
و تو باز هم
بعد از بارها عذر خواهی ظاهری دروغ گفتی..
برای بار آخر از تو می خواهم:
فراموشم کن!