حضوری گر همی خواهی
از او غایب مشو حافظ!
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها...

پ.ن:می گویند بعضی بعد از حادثه خواب آن را می بینند!!

پ.ن: از بشکه ! همان برون ترآود که در اوست...

فندکی روشن کرد
اندکی  خیره به آتش نگریست
شاعری در دل شب زار گریست...

پ.ن: یا ایها الذین آمنوا لا تتخذو بطانة من دونکم...

انتقاد پذیر نیستم!
باز از آنها که از نقد تنگشان می آید
بهتر است!

برای آنکه مرا سطحی نگر میداند:
به قول انکراتیک عزیز
گویند: افلاطون یک روز تمام گریست
به سبب آنکه ابلهی وی را ستود..
بحمدالله و المنة مرا چنین دردی نیست..




جنونی کهنه ، جانی نو ... که می گوید اذانم را؟

   اگر دستت نگیرد دست های ناتوانم را...
زبانم جز به کام ِ نامِ تو دیگر نمی گردد
     که لبریز عطر نام خود کردی دهانم را...

¤ آغاز سال تحصیلی را با لباس ورزشی به فال نیک می گیریم!

¤¤ حال دیگر تنها تو هستی که این آرزوی باقیمانده را میدانی!
هر چند میدانم تو هم اهل درس و مشقی!
معراج مخصوص آدمهایی امی است.
از درس و مشق می گریزم! و از نام همین استادهایی که
القابشان بسی سنگین تر از محتوی حقیقی شان است...
در پناه حق

در «فیه ما فیه» می خواندم:
مادام که در خود درد و پشیمانی می بینی
دلیل بر عنایت حق تعالی است...

پ.ن: هر چند مدتهاست شور عاشقانه یا فرصت ترانه ای نمانده
اما چه خوش می گفت:
هر که شوق پریدن دارد
باید -پرندگی- را بیاموزد...
تمام حسرتم این روزها آن است
که چه دیر  یافتمت!
ای نگاه ماندگار...

چه گویم که باز هم- سید- این ملودی را بهتر از هر کس می نوازد..

ای دست تو سازنده دل های بزرگ
                                                  ای عشق نوازنده دلهای بزرگ
من منتظرم تورا که تشریف غمت
                                                داغی است برازنده دلهای بزرگ...


و توکل علی العزیز الرحیم...
الذی یراک حین تقوم
و تقلبک فی الساجدین
انه هو السمیع العلیم


پ.ن:
...(دیگر دیر شد!..این متن را برداشتم!)
اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمة واولئک هم المهتدون

پ.ن:والذین آمنوا اشد حبا لله..

از اینکه عاشق تو ام ، حس غرور میکنم....